بازگشت

فوت حضرت زينب و محل دفن آن مخدره


مصعب بن عبدالله گويد: حضرت زينب دختر علي عليه السلام در مدينه مردم را براي قيام و خونخواهي حسين عليه السلام گرد مي آورد.

چون عبدالله بن زبير در مكه قيام كرد، و مردم را براي گرفتن انتقام خون امام حسين عليه السلام و بر كناري يزيد از حكومت تهييج نمود، و خبر به اهل مدينه رسيد، زينب براي مردم سخنراني نمود و آنها را براي خونخواهي برانگيخت.

چون خبر به عمرو بن سعيد (والي مدينه) رسيد به يزيد نامه اي نوشت و او را مطلع كرد. در جواب نوشت كه بين زينب و مردم جدائي بينداز.

لذا دستور تبعيد از مدينه و سكونت در هر جا كه بخواهند صادر شد.

حضرت زينب عليهاالسلام فرمود: خدا ميداند چه بر سر ما آوردند، خوبان ما را كشتند، و ما را همانند حيوانات در جلو انداخته (به اسيري) بردند، و ما را بر پالانها سوار كردند. قسم بخدا از مدينه خارج نمي شويم ولو خون ما ريخته شود.

زينب دختر عقيل عرض كرد: دختر عمويم، وعده ي خدا درباره ي ما راست است كه ما وارث زمين خواهيم بود و هر جا بخواهيم مسكن گزينيم، پس شاد باش و چشمت روشن باد و بزودي خداوند ظالمين را جزا خواهد داد.

آيا بعد از اين ديگر خواري و سرشكستگي ميخواهيد؟ به شهر امني كوچ فرمائيد.

بعد زنان بني هاشم گرد آمدند و باادب و مهرباني در كلام با او مواسات نمودند (و حضرت زينب عليهاالسلام به مسافرت راضي شدند).

و عبيدالله بن ابي رافع گويد: از محمد ابا القاسم بن علي شنيدم كه مي گفت: چون زينب دختر علي عليه السلام با كودكان و زنان از شام به مدينه آمدند، بين آنها و عمرو بن سعيد -


والي مدينه - اختلاف و آشوبي درباره ي يزيد بپاخاست.

او به يزيد نوشت و درخواست خروج آن مخدره از مدينه را نمود، يزيد قبول كرد و آن بانو و كساني كه از بني هاشم قصد همراهي او را داشتند به قصد مصر حركت كردند، و هنوز چند روز از رجب باقي مانده بود.

و امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش از حسن بن حسن نقل مي فرمايد كه چون عمه ام زينب از مدينه خارج شد، عده اي از زنان بني هاشم، چون فاطمه دختر عموي حسين عليه السلام و خواهرش سكينه با او بودند.

... و از رقيه دختر عقبه نقل است كه گفت: من هم از كساني بودم كه چون دختر علي عليه السلام بعد از مصيبت كربلا به مصر آمدند، به استقبال آن بانو رفتم.

و از كساني كه در اين استقبال حضور داشت مسلمة بن مخلد و عبدالله بن الحارث و ابو عميره مزني بودند، كه مسلمه به آن بانو تسليت گفت و گريست و همه گريه كردند. حضرت زينب عليهاالسلام فرمودند:

(هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون) [1] .

«اين همانست كه خداوند رحمان به ما وعده فرموده و پيامبران راست گفتند».

بعد در محله ي حمراء به خانه او رفتند و يازده ماه و پانزده روز اقامت فرمودند، بعد وفات نمودند، و جنازه ي آن مخدره را تشييع كرده، مسلمة بن مخلد در مسجد جامع به آن بانو نماز گزارد، و بعد در همانجا كه وصيت فرموده بود - در اتاقي در همان خانه - او را دفن نمودند.

زينب دختر علي عليه السلام در شامگاه روز يكشنبه 15 رجب سال 62 هجري فوت نمود، و جنازه ي شريفش تشييع شد و در اتاقي در خانه مسلمه - كه در حمراء قصوي بنا شده بود، كنار باغهاي عبدالله بن عبدالرحمان بن عوف زهري - مدفون گرديد. [2] .


و از كساني كه موافق عبيدلي هستند علاوه بر علامه ي نقدي، مؤلف كتاب «زينب الكبري»، عبارتند از:

ابن عساكر دمشقي در «تاريخ كبير» خود، و ابن طولون دمشقي در «رساله ي زينبيه»، و شعراني در «لواقع الأنوار» (ج 1 ص 23)، و شيخ محمد صبان در «اسعاف الراغبين» (ص 196)، و شبلنجي در «نور الأبصار» (ص 166)، و شبراوي در «الأتحاف» (ص 93)، و شيخ حسن عدوي در «مشارق الأنوار» (ص 100) به نقل از شعراني در «انوار قدسيه»، و مناوي در «طبقات»، و سيوطي در «رساله زينبيه»، و علامه اجهوري در رساله اش بر مسلسل عاشورا. [3] .

مرحوم سيد حسن صدر در كتاب «نزهة اهل الحرمين» مي نويسد:

زينب كبري دختر اميرالمؤمنين عليه السلام كه كنيه او ام كلثوم بود، قبر شريفش در نزديكي همسرش عبدالله بن جعفر خارج دمشق در شام معروف است.

ايشان زماني كه قحطي شده بود همراه همسرش عبدالله در زمان عبدالملك مروان به سوي شام آمدند، چه اين كه براي عبدالله قريه ها و مزارع خارج شام بود.

پس جناب زينب در آنجا از دنيا رفتند و در بعضي از قريه ها دفن شدند.

و تحقيق در علت دفن آن مخدره در آنجا همين است، و مطالب ديگري كه مي گويند غلط و بي اصل مي باشد. پس آن را غنيمت بشمار كه جماعتي به اشتباه افتاده اند. [4] .

مرحوم سيد هبةالدين در كتاب «نهضة الحسين عليه السلام» مي نويسد: حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام دو دختر به اين نام داشتند كه لقب آنها ام كلثوم بوده، و زينب كبري همان قهرمان كربلا است كه ابن عباس او را به عقيله ي بني هاشم تمجيد و تعريف مي نمود.

او دو سال بعد از امام حسين عليه السلام از مادرش زهرا عليهاالسلام به دنيا آمد و همراه برادرش به سفر كربلا رفت و در خيمه هاي حسيني، ميان زنان به منزله ي قطب دائره بود.


و لسان الملك در يك جلد جداگانه از «ناسخ» درباره ي اين مخدره صحبت كرده است. و در كتاب «خيرات الحسان» و غيره آمده كه در مدينه رخ داد و عبدالله با خانواده اش عازم شام شد و در باغي كه در آنجا داشت مسكن گزيد.

حضرت زينب عليهاالسلام در اثر سختي و رنج سفر و يا بخاطر بياد آوردن غم و اندوه هائي كه هنگام اسيري، براي اهل بيت پيش آمده، بود مريض شدند و در نيمه رجب سال 65 از دنيا رحلت فرمودند، و در همانجا دفن شدند و الان قبر او مشهور است. [5] .

عده اي گفته اند: قبري كه در شام است از زينب صغري مي باشد همانگونه كه روي قبر نوشته شده است، و زينب كبري در مصر از دنيا رفتند و در آنجا مدفون شدند، و قبر او در قاهره مشهور است. [6] .

علامه شهرستاني با اعتماد به كتاب «اخبار زينبات» منسوب به عبيدلي معتقد است كه زينب دختر اميرالمؤمنين عليه السلام در «قناطر السباع» مصر مدفون است.

ولي در عين حال خودشان بر اين عقيده هستند كه به دلائلي قبر زينب كبري مسلما در شام است، و زينب صغري كه ام كلثوم ثاني مي گفتند - و موقعيت سني و مقام هم متناسب با اين اخبار است - به طرف مصر حركت و در آنجا دفن شدند.

و اما اين كه روي سنگ مدفن به دست آمده نوشته: «قبر زينب الصغري بنت اميرالمؤمنين عليه السلام»، براي اين كه زينب كبري كه رقيه نام داشت (قبل از قضاياي كربلا) فوت نمود، و زينب كه در واقعه كربلا حضور داشت نسبت به او زينب صغري مي شود، و بعد به زينب كبري معروف شد، و در شام وفات كرد و تاريخ وفاتش اول شب يكشنبه 15 رجب سال 62 هجري بوده است...

و ما در تهران با حضرت علامة سيد هبةالدين شهرستاني صحبت كرديم و ايشان اين نظريه را تأئيد فرمودند، حتي بيان كردند كه اگر ترديد داريد، از قول اينجانب نقل نمائيد.


بديهي است مطالب ايشان مورد تصديق علماء اسلام است، و براي ما هم يقين بر اين نظريه حاصل شد كه باز تكرار مي نمائيم:

1- قبر رقيه دختر بزرگ فاطمه بنام زينب و مكني به ام كلثوم - بر فرض صحت - در بقيع واقع است.

2- قبر حضرت زينب كبري عليهاالسلام مكني به ام كلثوم كه در اول زينب صغري بوده و بعد به زينب كبري معروف گشته، در حوالي شام همين موضع معروف است، و روي سنگ قديمي هم زينب الصغري نوشته است، و پس از هفت ماه توقف در مدينه به شام مراجعت كرد و همانجا مدفون گرديد.

3- قبر حضرت زينب صغري كه از صهباء ثعلبيه بوده، در قناطر السباع مصر مي باشد. والله أعلم بالصواب. [7] .

مؤلف گويد: لازم به ذكر است كه در كلام اين بزرگوار نقطه نظرهائي به چشم مي خورد:

الف - اينكه فاطمه زهرا عليهاالسلام دختري بنام رقيه، بزرگتر از زينب كبري داشته اند از نوادر است كه در مجامع حديثي و كتب تراجم به چشم نمي خورد، و وجه جمع قبل از اثبات آن عقيم است.

ب - توجيه كلام عبديلي و اينكه زينب دختر صهباء ثعلبيه در مصر مي باشد، خلاف ظاهر است و با عبارت عبيدلي منطبق نمي باشد.

ج - اگر حضرت عالي زينب واقع در عبارت زينبات عبيدلي را زينب صغري مي دانيد چرا تاريخ وفات او را براي زينب كبري مي آوريد! معمولا سال وفات زينب كبري به پيروزي از عبيدلي 62 ه ق مي نويسند و اين با بودن زينب كبري در شام سازگار نيست، چون نوشته اند در سال قحطي زينب كبري به شام سفر نمود و آن در اوائل حكومت عبدالملك مروان بوده كه سال 65 مي باشد، حال چگونه در سال 62 وفات نموده باشند.

بلكه وفات زينب كبري در سال 65 ه ق بوده همانطور كه از «خيرات الحسان»


گذشت، و مرحوم محمد جواد مغنيه نيز نيمه ي رجب سال 65 را اختيار نموده اند. [8] .

حق در جواب اين است كه كتاب عبيدلي به دلائلي از درجه اعتبار ساقط است و قابل اعتماد نيست، كه بعضي از آن جهات در صفحات بعد ذكر خواهد شد، و نكته ضعف كتاب بر اهلش پوشيده نيست. [9] .

و مرحوم آيةالله مرعشي نجفي قدس سره كه خواسته اند اسناد اين كتاب را تصحيح نمايند، نظر مباركشان در اواخر برگشت.

واين كه روي قبر حضرت در شام زينب صغري نوشته ممكن است از همين كتاب عبيدلي نشأت گرفته باشد، و نويسنده معتقد باشد كه حضرت زينب كبري 3 در مصر هستند.

مرحوم خياباني مي نويسد: اهل خبر و اصحاب سير در تحقيق قبر منور حضرت زينب (كبري) عليهاالسلام اختلاف كرده و به سه محل نسبت داده اند، ولي اصح آنها همين است كه در يكي از قراي شام مشهور و زيارتگاه خاص و عام، و به زينبيه معروف است.

مرحوم اعتماد السلطنه در «خيرات الحسان» گويد: اما تربت حضرت زينب عليهاالسلام به اصح روايات در يكي از قراي شام است، و بعضي از متتبعين اهل خبر در اين باب مي گويند: سال قحطي در مدينه اتفاق افتاد، عبدالله بن جعفر با همسرش حضرت زينب به سمت شام روانه شد تا بعد از انقضاء زمان مخصمه مراجعه نمايد.

در ايام توقف در ضيعه و قريه اي كه اكنون مزار حضرت زينب آنجاست، مزاج شريف از استقامت منحرف گرديد و به آن مرض درگذشت، و همانجا به خاك سپرده شد.

و مؤيد آن، كلام شيخ عباس قمي قدس سره است كه در «هدية الزائر» گويد: اگر گوئيم اين مزاري كه در شام است البته از حضرت زينب كبري است، بايد اعتماد كنيم به آن مطالبي كه پاره اي از متتبعين اهل خبر نوشته اند، و حقير نيز از شيخ بزرگوارم مرحوم نوري شنيده ام و حاصلش آنكه:


در مدينه قحط و غلا روي داد. عبدالله بن جعفر زوج حضرت زينب با عيال خود روي به طرف شام نهاد تا در آنجا بماند. در آن ايام كه در شام توقف داشت در ضيعه و قريه اي كه اكنون مزار منور حضرت زينب در آنجاست، آن حضرت را حال استقامت از مزاج عصمت امتزاج بگشت و به آن رنج درگذشت و در آنجا به خاك سپرده شد.

و اما آنچه گفته اند كه اهلبيت را دوباره اسير كردند و به شام آوردند، در دفعه دوم حضرت زينب عليهاالسلام وفات كرد، از درجه ي اعتبار ساقط است... [10] .

مؤلف گويد: در اينكه در شام و مصر دو زينب مدفون هستند شكي نيست، لكن اختلاف در اين است كه آيا زينب كبري عليهاالسلام در شام است يا در مصر.

و علت اختلاف ظاهرا در اين مي باشد كه به هر دو دختر آن حضرت، زينب و ام كلثوم اطلاق مي شده، و اختلاف ناشي از أسامي مكرر و متشابه مي باشد.

نظريه مورخين متفاوت است ولي آنچه از مجموع به نظر مي رسد اين است كه زينب كبري - دختر بزرگ حضرت فاطمه عليهاالسلام، همسر عبدالله بن جعفر - در شام و زينب صغري - كه احتمالا دختر كوچك اميرالمؤمنين عليه السلام است - در مصر باشند. البته در زينب مدفون در مصر اقوال ديگر هم هست.

اما وجوه اين قول:

1- كساني كه مي گويند زينب به شام آمد و مريض شد و از دنيا رفت تصريح كرده اند كه همسر ايشان عبدالله بن جعفر بوده كه به خاطر قحطي يا طاعون به طرف شام حركت كردند، و اين قابل انطباق با زينب صغري نمي باشد.

به عبارت ديگر: در عبارت «اخبار زينبات» زينب دختر علي عليه السلام است كه به هر دو زينب اطلاق مي شود لكن در عبارت كساني كه مي گويند حضرت زينب عليهاالسلام به شام آمده تصريح شده كه همسر آن بانو عبدالله جعفر است، و شوهر زينب كبري عبدالله جعفر بوده است.


2- در عبارت «اخبار زينبات» چنين آمده كه حضرت زينب بر عليه يزيد قيام كرد. اين بار زينب كبري نمي سازد چون حضرت سجاد عليه السلام بعد از قضيه عاشورا مراعات تقيه را لازم مي دانستند، و مؤيد آن «واقعه حره» است كه علاوه بر اين كه معترض آن حضرت نشدند خانه ي آن بزرگوار را محل امن قرار دادند. و به پيروي از ايشان ديگران هم مراعات مي كردند، چگونه ممكن است حضرت زينب كبري با آن عظمت و بزرگواري و قرب به امام خود، از امام زمانش تخلف كند.

3- در مقابل قول عبيدلي در «اخبار زينبات» اقوال معتبر ديگري هم هست كه حضرت زينب كبري در شام وفات نمودند مثل روايت شيخ طبري رحمه الله «در كامل بهائي» و...

ولي معمولا كساني كه مي گويند قبر حضرت زينب كبري در مصر مي باشد مدرك آنها عبيدلي است.

4- أسناد كتاب «اخبار زينبات» قابل خدشه است و ضعف آن بر اهل تحقيق روشن است.

و ما در اينجا به برخي از نقاط ضعف آن اشاره مي كنيم:

الف: اصولا همه ي كساني كه به كتاب «أخبار زينبات» اعتماد كرده اند، آن را از تأليفات عبيدلي نسابه [11] پنداشته اند، و او بدون ترديد مورد اعتماد و استناد است.

ولي پس از تحقيق فراوان معلوم شده كه اين كتاب از تأليفات: ابوعلي محمد بن اسعد حسيني عبيدلي مصري، متوفاي 588 ه مي باشد [12] .

يكي از شواهد اين مطلب اين است كه يكي از آثار مؤلف، كتابي است به نام «الرد علي اولي الرفض و المكر» و در آن، مطلبي نقل كرده مربوط به سال چهارصد و اندي، چنانكه


ابن زيات از او روايت كرده است. [13] .

روي اين بيان مؤلف اين كتاب نمي تواند عبيدلي نسابه باشد كه در سال 270 ه فوت كرده است.

ب: در كتاب «اخبار زينبات» [14] . 121 حديث پيرامون حضرت زينب كبري عليهاالسلام نقل كرده كه در اين 6 حديث، يازده راوي مجهول موجود است، كه از هيچكدام اسم و رسمي در كتب رجال يافت نمي شود. [15] .

ج: در اين كتاب مطلبي را از عبدالله بن عبدالرحمن انصاري نقل كرده كه كذب محض است، و آنچه از سيره ي بي بي به طور قطع و يقين رسيده برخلاف آن است. [16] .

د: در اين كتاب آمده است كه «مسلمة بن مخلد» از بي بي استقبال نمود، در خانه اش جاي داد و سرانجام بر پيكر مطهرش نماز خواند، در حالي كه مسلمه از دشمنان قسم خورده ي اهلبيت بود و بنا بر تحقيق در عهد معاويه مرد. [17] .

5- جاي بسي شگفتي است با اينكه (به گفته عبيدلي) آن مظلومه را مخير بين بلادي غير از مكه و مدينه كرده بودند شهر مصر را اختيار نموده باشند، چون در آن زمان به گفته ي مورخين، مصر همه عثماني الرأي و از اتباع يزيد بودند.

6- چگونه مي توان باور كرد كه آن مخدره در مصر بر مسلمة بن مخلد وارد شده باشند، چه اينكه شهرت ناصبي بودن او چون ابليس است، بعد از قتل عثمان با حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نكرد و از آن حضرت منحرف بود تا آن بزرگوار شهيد شدند.


ابن حجر در ترجمه او مي نويسد: از طرف معاويه و يزيد ولايت مصر را داشت. [18] .

و ابن ابي الحديد تصريح كرده كه او با حضرت علي عليه السلام بيعت نكرد، و سبط ابن جوزي و ديگران هم گفته اند. [19] .

مگر اينكه بگوئيم تقيه اي در بين بوده، يا آن مخدره را مجبور كرده اند كه بر اين پليد وارد شود، و اين خلاف ظاهر عبارات عبيدلي در اخبار زينبات است.

7- بين عبدالله جعفر و معاويه و يزيد ارتباط و پيوند بوده و بعضي نوشته اند بعد از واقعه ي اسارت، آن ملعون از عبدالله شرمگين شد، و هر قدر اصرار كرد كه حضرت زينب عليهاالسلام را به وسيله ي پول و جواهرات و غيره راضي كند موافقت نكردند و فرمودند: «يزيد، خون برادرم جبران پذير نيست» و اين بعيد است كه بار ديگر يزيد نسبت به زينب كبري چنين اراده كند كه او را تبعيد نمايد.

8- به اتفاق مورخين عبدالله جعفر به مصر مسافرت نكرد و بعيد بنظر مي رسد كه آن بزرگوار با آن علاقه اي كه به آن مظلومه و اهل بيت داشت، او را رها نموده با او مسافرت نكند. ولي بعكس عبدالله در حوالي شام باغ داشته است و حتي قبري در شام منسوب به آن بزرگوار است.

و از چيزهائي كه مدفون بودن آن بانو را در شام تأييد مي كند اين داستان است:

دانشمند محترم آقاي سقازاده واعظ معروف نقل مي كند كه عالم بزگوار مرحوم آيةالله آخوند ملا علي معصومي همداني در پاسخ حقير راجع به مدفن حضرت زينب عليهاالسلام فرمود:

مرحوم آيةالله آقا ضياءالدين عراقي فرمودند: يكي از شيعيان شهر قطيف حجاز به قصد زيارت حضرت امام رضا عليه السلام حركت مي كند، در راه پولي را كه براي مخارج رفت و آمد برداشته بود گم مي نمايد، متوسل بذيل عنايت بقيةالله الأعظم حضرت حجة ابن الحسن - روحي و أرواح العالمين له الفداء - مي شود.


در همان حال مي بيند سيد نوراني جليل القدري با او همراهي مي كند، مي فرمايد: اين وجه را بگير تو را به سامرا مي رساند. در آنجا نزد وكيل ما، حاج ميرزا حسن شيرازي (كه از علماء معروف مي باشد) برو و بگو: سيد مهدي فرمود: از آن پولي كه از مال ما نزد توست اين مقدار به تو بدهند، تا بزيارت جدم علي بن موسي الرضا عليه السلام بروي.

گويد: متوجه نشدم اين بزرگوار كيست و از كدام جانب آمد، عرض كردم: هر گاه به آيةالله شيرازي بگويم: سيد مهدي فرمود، مي پرسد او كيست؟ و چه نشانه و سندي داري؟

فرمود: به آقاي شيرازي بگو: سيد مهدي فرمود: به اين نشان كه امسال در فصل تابستان شما با حاج ملا علي كني تهراني در شام در حرم عمه ام زينب كبري مشرف بوديد، و از كثرت زوار و ازدحام جمعيت در حرم آشغال ريخته بودند. شما عباي خود را از دوش برداشته و در دست جمع كرديد و به آن وسيله حرم را جاروب نموديد و در گوشه اي از حرم گرد آورديد، و حاج ملا علي كني با دستهاي خود آشغالها را برداشته بيرون برد، من آنجا بودم.

قطيفي گويد: يك مرتبه با خود گفتم: شايد اين حضرت امام عصر - عجل الله تعالي فرجه الشريف - باشند. در آن حال نوري او را احاطه نمود و از نظرم غائب شد.

هنگامي كه در سامرا خدمت آيةالله حاج ميرزا حسن شيرازي رسيدم و جريان را گفتم: بي اختيار از جا بلند شد و دست به گردنم انداخت و چشمهايم را بوسيد و تبريك گفت.

و در تهران كه خدمت آيةالله ملا علي كني رسيدم مطلب را تصديق كرد و ليكن قلبا متأثر شد كه چرا حواله اي از جانب آن حضرت به ايشان صادر نشده است. [20] .



پاورقي

[1] سوره‏ي يس، آيه‏ي 52.

[2] اخبار زينبات منسوب به عبيدلي : 115 تا 122.

[3] زينب الکبري : 143.

[4] نزهة اهل الحرمين : 39 (چاپ هند) و 67 (چاپ کربلا).

[5] نهضة الحسين عليه‏السلام : 97.

[6] معالي السبطين: 134:2.

[7] زينب کبري عمادزاده: 299 تا 302.

[8] الحسين و بطلة کربلا : 238، خاتون دو سرا : 247.

[9] به کتاب مرقد العقيلة : 75 تا 101 مراجعه شود.

[10] وقايع الأيام خياباني : 310.

[11] عبيدلي نسابه: يحيي بن حسن بن جعفر بن عبيدالله بن حسين بن امام سجاد عليه‏السلام مي‏باشد که به سال 270 ه درگذشته است.

[12] النجوم الزاهرة: 119:6.

[13] الکواکب السيارة : 89.

[14] اخبار زينبات : 115 تا 6

[15] براي شرح اين مطلب به کتاب «مرقد العقيله» ص 85 رجوع شود.

[16] اخبار زينبات : 120.

[17] الکواکب السيارة : 19.

[18] الاصابة: 98:6.

[19] شرح نهج‏البلاغه‏ي: 9:4، تذکرة الخواص : 61.

[20] مقدمه‏ي کتاب خصائص الزينبية.