بازگشت

شدت علاقه ي حضرت زينب به برادرش امام حسين


جناب زينب عليهاالسلام در ايام كودكي به برادرش امام حسين عليه السلام به قدري انس و محبت داشت كه جز در آغوش و دامان او آرام نمي گرفت، و هر وقت نزد آن حضرت بود، ديده از روي برادر برنمي داشت، و نمي توانست ساعتي از حضور مباركش دوري كند، و اگر دور مي شد مي گريست.

روزي حضرت زهرا عليهاالسلام به پدرش عرض كرد: اي پدر، از محبت شديدي كه بين زينب و حسين مي باشد در شگفتم، چنان كه او بي ديدار حسين عليه السلام صبر ندارد، و اگر ساعتي بوي حسين را حس نكند جانش بيرون آيد.

چون رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اين سخن را شنيد، آه دردناك از سينه بركشيد و اشكش بر ديده جاري شد و فرمود: اي نور ديده، اين دخترم زينب با حسين به سفر كربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و سختي گرفتار خواهد شد.

حضرت زينب عليهاالسلام هنگام ازدواج با عبدالله بن جعفر شرط نموده بود كه من به برادرم علاقمندم و بايد همه روزه به من اجازه دهي حسينم را زيارت كنم.

در تمام مدت زندگاني كمتر مي شد روزي بگذرد كه حضرت زينب حضرت حسين عليه السلام را نبيند، و بر اين منوال بود تا سر مقدس امام حسين عليه السلام دفن شد و زينب از هجران مفارقت برادر جهان را بدرود گفت.

برخي از صاحبان مقاتل مي نويسند: چون حضرت علي عليه السلام خواست زينب را به عبدالله بن جعفر تزويج كند، شرط كرد كه هرگاه حضرت حسين اراده ي سفر كند و حضرت زينب بخواهد با او باشد عبدالله او را منع نكند...

و فاضل بيرجندي در «كبريت احمر» مي نويسد: حضرت زينب عليهاالسلام چنان به برادر


علاقه داشت كه در هيچ خواهر و برادري ديده نشده است، از طفوليت با حضرت حسين عليه السلام انس گرفته بود.

و بعضي نوشته اند: هنگامي كه عبدالله بن عباس به امام حسين عليه السلام گفت:

«فما معني حملك هؤلاء النساء»

«(شما مي فرمائيد: مي روم كشته مي شوم) چرا زنها را با خود مي بريد؟»

حضرت زينب عليهاالسلام سر از محمل بيرون آورد و فرمود: اي پسر عباس، مي خواهي بين من و برادرم جدائي بيندازي! هرگز من از او مفارقت نكنم. [1] .

درجه ي محبت و دوستي او با برادرش چنان بود كه هر روز چند مرتبه خدمت امام حسين عليه السلام مي رسيد، و ديده به ديدار مباركش روشن مي ساخت، تا بدانجا كه گفته اند: در اوقات نماز مي آمد و به آن كعبه مقصود نظر مي كرد، و آن قبله اهل حاجت و حقيقت را زيارت مي نمود، آنگاه مشغول نماز مي شد. [2] .

مؤلف گويد: در اين كار حضرت زينب عليهاالسلام سري است كه اهل معني و حقيقت مي فهمند، و در حديث آمده:

«و انو عند افتتاح الصلاة ذكر الله و ذكر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، و اجعل واحدا من الأئمة عليهم السلام نصب عينيك»

«هنگام شروع نماز ذكر خدا و ياد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را اراده نما، و يكي از ائمه عليهم السلام را جلو چشمان خود قرار ده» [3] .


آقاي شيخ علي رباني خلخالي مي نويسد: روزي به محضر آيةالله بزرگوار سيد شهاب الدين نجفي مرعشي رحمه الله رسيدم، از هر دري سخني به ميان آمد تا اين كه ايشان فرمودند:

هنگامي كه حضرت فاطمه عليهاالسلام قنداقه ي حضرت زينب عليهاالسلام را به محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم برد، اين نوزاد چشم مبارك را براي هيچ يك از اهل بيت باز نكرد و تنها وقتي قنداقه در بغل امام حسين عليه السلام قرار گرفت چشم مبارك را گشود.

و افزودند: در مجلس يزيد - علية اللعنة - سر مبارك آقا از فراز نيزه به تمام اسراء نگاه كرد، ولي وقتي كه مقابل حضرت زينب عليهاالسلام رسيد چشمها را روي هم گذاشت، و از گوشه ي چشم مباركش اشك جاري شد. [4] .



پاورقي

[1] رياحين الشريعة: 41:3.

[2] الطراز المذهب (ناسخ حضرت زينب عليهاالسلام): 73:1، و نظير آن در خصائص الزينبيه : 121.

[3] مستدرک: 132:4 ب 3 از نيت ح 1.

[4] چهره درخشان قمر بني‏هاشم: 87:1 مرحوم آيةالله نجفي مرعشي قدس سره در تتبع تاريخي ميان بزرگان مشهور بودند.