آتش زدن خيمه ها
مرحوم سيد بن طاووس مي فرمايد: سپس زنان را از خيمه بيرون كردند، و آتش به خيمه ها زدند،
«فخرجن حواسر مسلبات حافيات باكيات، يمشين سبايا، في أسر الذلة»
«زنان حرم سر برهنه و جامه به يغما رفته و پابرهنه و شيون كنان خارج شدند، و آنان را اسير نموده، با خواري مي بردند» [1] .
ابن نما گويد: دختران سيد پيامبران و نور چشم زهرا بيرون آمدند، در حالي كه سر برهنه بودند و فرياد آنها به نوحه و گريه و شيون بلند بود، و بر جوان و پير گريه مي كردند.
آتش به خيمه ها زدند و آنان خارج شدند در حالي كه مي ترسيدند. [2] .
امام رضا عليه السلام مي فرمايند: محرم ماهي بود كه اهل جاهليت جنگ را در آن ماه حرام مي دانستند، لكن خون ما را در آن ماه حلال شمردند و هتك حرمت ما كردند، و فرزندان و زنان ما را اسير كردند.
«و أضرمت النيران في مضاربنا، و انتهب ما فيها من ثقلنا و لم ترع لرسول الله حرمة في أمرنا»
«و آتش به خيمه هاي ما زدند و آنچه در آن بود از اساس و چيزهاي نفيس بردند، و درباره ي ما حرمت رسول خدا را مراعات نكردند»... [3] .
در بعضي مقاتل آمده كه زينب كبري عليهاالسلام خدمت امام زين العابدين عليه السلام آمد و عرض كرد: اي يادگار گذشتگان و فريادرس بازماندگان، خيمه هاي ما را آتش زده اند، درباره ي ما چه مي فرمائيد؟
حضرت فرمودند: «عليكن بالفرار» «فرار كنيد».
پس دختران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرياد زنان و گريه و ندبه كنان فرار كردند، مگر زينب كبري كه ايستاده و مراقب امام زين العابدين عليه السلام بود، چون حضرت قادر بر حركت نبود.
راوي گويد: زني ديدم كه درب خيمه اي ايستاده و آتش اطرافش شعله ور بود، گاهي به طرف راست و چپ خود، و گاهي به سوي آسمان نگاه مي كرد، و گاه داخل خيمه مي شد و خارج مي گشت.
به سرعت پيش رفتم و گفتم: اي بانو، چرا فرار نمي كني؟ آتش اطراف تو شعله ور است! اين زنان فرار كردند، چرا به آنها ملحق نمي شوي؟
آن زن گريه كرد و فرمود: در اين خيمه بيماري دارم كه نمي تواند بنشيند و نه بايستد، چگونه از او جدا شوم در حاليكه آتش او را احاطه كرده است... [4] .
پاورقي
[1] لهوف : 132.
[2] مثيرالأحزان : 77.
[3] امالي صدوق : 128 م 27 ح 2.
[4] معالي السبطين: 52:2.