بازگشت

پيراهن كهنه


راوي گويد: امام حسين عليه السلام فرمودند: جامه اي كه مورد رغبت كسي نباشد به من بدهيد، كه زير لباسهاي خود بپوشم، تا شايد آن را از تنم بيرون نياورند.

براي او تبان (شلوار كوچك يا كوتاه) آوردند. فرمودند: نه، اين جامه ي كسي است كه ذلت و خواري دامن گيرش شده باشد.

پس جامه كهنه ديگري را گرفتند و پاره پاره كرد و زير جامه هايش پوشيدند (ولي چون كشته شدند، بدنشان از آن جامه نيز برهنه بود).

سپس لباسي كه بافت يمن بود خواستند و پاره كرده، پوشيدند، و به اين منظور پاره اش كرد كه به غارت نبرند. ولي چون كشته شدند، بحر بن كعب لعين او را به يغما برد، و امام حسين عليه السلام را برهنه گذاشت.

ولي پس از اين جنايت هر دو دست بحر در تابستان همچون دو چوب خشك مي خشكيد، و در زمستان تازه مي شد، و از آنها چرك و خون جاري مي شد، تا آنكه به هلاكت رسيد. [1] .



لباس كهنه بپوشيد زير پيرهنش

كه تا برون نكند خصم بدمنش ز تنش



لباس كهنه چه حاجت كه زير سم ستور

تني نماند كه پوشند جامه يا كفنش



مرحوم آيةالله بيرجندي در حوادث روز دهم جمادي الاولي نوشته:

«در چنين روزي حضرت زهرا عليهاالسلام پيراهن حضرت ابراهيم خليل را به دخترش زينب كبري عليهاالسلام عطا كردند [2] و فرمودند: دخترم، هنگامي كه برادرت حسين اين


پيراهن را از تو مطالبه كند، بدان كه فقط يك ساعت مهمان تست. سپس بدست اولاد زنا به سخت ترين حالي كشته مي شود». [3] .

پيراهن پاره پاره آن حضرت را همه ساله روز اول محرم تا روز عاشورا، از عرش خدا رو به زمين معلق نموده، بعد آن را بر مي دارند. و لذا از ابتداي محرم كليه مجردات عوالم علويه، بلكه ماديات عوالم سفليه، كه تعلق به آن حضرت دارند منقلب و عزادار و محزونند [4] .

فرداي قيامت حضرت فاطمه عليهاالسلام به محشر آيد، پيراهن خون آلود حسين عليه السلام را به دست گيرد و عرض كند: خدايا، بين من و كشندگان پسرم حكم كن. [5] .

و عرض مي كند: خدايا، اين پيراهن فرزند من است.

يعني ببين كه چگونه از ضرب شمشير و نيزه و تير سوارخ سوراخ است. يا اينكه خدايا اين پيراهن را هم بر بدنش نگذاردند، و او را برهنه روي زمين انداختند. سپس از خدا مي خواهد حسينش را به او نشان دهد.

به او گفته مي شود: به قلب قيامت نگاه كن، امام حسين را كه سر بريده ايستاده مي بيند، نعره اي مي زند و فريادي برمي آورد كه «اي ميوه ي دلم». پس ملائكه از صيحه او بيهوش مي شوند، و اهل محشر ندا كنند: خدا بكشد قاتل فرزند تو را...


در روايت ديگر آمده:

«لا يبقي في الجمع ملك مقرب و لا نبي مرسل و لا عبد مؤمن الا بكي لها»

«در قيامت ملك مقرب و پيامبر مرسل و بنده مؤمني نمي ماند مگر اينكه بر او (بر حال فاطمه عليهاالسلام) گريه مي كند» [6] .



پاورقي

[1] لهوف : 123، بحارالانوار: 54:45، ارشاد : 115، نفس المهموم : 360 و....

[2] امام سجاد عليه‏السلام در پاسخ هاتفي فرمودند: چون ابراهيم را در آتش انداختند جبرئيل براي او پيراهني آورد و بر او پوشانيد، که آتش از او دور شد و اطرافش گل نرگس روئيد. حضرت ابراهيم آن پيراهن را به فرزندش اسحاق بخشيد و او به يعقوب و يعقوب به يوسف داد، و از او خواست که از خود جدا نکند.

چون برادران يوسف بر او وارد شدند آن پيراهن را به ايشان داد که در اردن به صورت يعقوب بيندازند تا چشم او بينا گردد، که يعقوب گفت: (اني لأجد ريح يوسف لولا أن تفندون (سوره‏ي يوسف، آيه‏ي 94 ((بحارالانوار: 42:12).

نوشته‏اند که اين همان پيراهني بود که امام حسين عليه‏السلام پوشيد، و بعد هم حضرت سجاد عليه‏السلام آن را از يزيد مطالبه نمود. (تاريخ انبياء از مرحوم عماد زاده : 293).

[3] اشک روان بر امير کاروان : 61 استدراک خصائص.

[4] خصائص الزينبيه:49 خصيصه نوزدهم.

[5] مناقب ابن شهر آشوب: 327:3.

[6] به کتابهاي وفاة الصديقة الزهراء از مرحوم مقرم : 39، الخصائص الحسينيه : 164، بحارالانوار: 221:43 تا 227، اشک روان بر امير کاروان : 288 و... مراجعه شود.