بازگشت

شهادت جون بن ابي مالك


جون عبد سياهي از مردم نوبه بود كه فضل بن عابس بن عبدالمطلب مولاي او بوده و اميرالمؤمنين عليه السلام او را به 150 دينار خريد، و به ابوذر غفاري بخشيد تا خدمت او نمايد. او نزد ابوذر بود تا آنكه عثمان او را به ربذه تبعيد كرد، بهمراه او به ربذه رفت، و هنگاميكه ابوذر از دنيا رفت در سال 31 يا 32 هجري به مدينه مراجعت نمود، و در خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام بود.

بعد از شهادت آن حضرت در حضور امام حسن عليه السلام، و پس از آن بزرگوار در خدمت امام حسين عليه السلام بود، و در خانه امام زين العابدين عليه السلام خدمت مي كرد، تا هنگاميكه آن حضرت از مدينه به مكه و از مكه به كربلا آمدند، جون با آنها بود.

در «تاريخ طبري» و «كامل ابن اثير» و «مقاتل الطالبيين» آمده كه جون مردي اسلحه شناس و در كار اصلاح و مرمت آلات حرب آزموده بود. لذا در شب عاشورا در خيمه امام حسين عليه السلام مشغول اصلاح شمشير بود. [1] .

آن غلام سعادتمند آرزوي شهادت نموده، از حضرت اذن جنگ خواست، آن بزرگوار به او فرمود: اجازه داري از كنار ما بروي، چون براي خوشي و عافيت دنبال ما آمدي، و نبايد در راه ما گرفتار شوي.

عرض كرد: اي پسر پيغمبر، من در روز خوشي كاسه ليس شما خاندان باشم و در روز سختي دست از ياري شما بردارم؟! بخدا سوگند، من خود آگاهم كه بوي من ناخوش، و حسب من پست، و رنگم سياه است، چه شود لطف فرمائيد و بهشت را بر من دريغ نداريد، تا بويم خوش و حسبم شريف و رنگ صورتم سفيد گردد.

نه بخدا قسم، از شما جدا نشوم تا اين خون سياه من با خونهاي شما آميخته گردد.


اين بگفت و رخصت طلبيد و به ميدان شتافت و رجز مي خواند. آنگاه حمله كرد و 25 نفر را كشت، و خود شربت شهادت نوشيد. امام حسين عليه السلام بر بالين او ايستاد [2] و عرض كرد:

«اللهم بيض وجهه و طيب ريحه و احشره مع الأبرار، و عرف بينه و بين محمد و آل محمد»

«خداوندا، روي او را سفيد و بوي او را نيكو گردان و او را با ابرار محشور نما، و با محمد و آل محمد عليهم السلام آشنا و معاشر گردان».

امام باقر عليه السلام از علي بن الحسين عليهماالسلام روايت فرموده اند كه: هنگامي كه مردم براي دفن شهداء حاضر شدند، جسد جون را بعد از ده روز يافتند كه بوي مشك از آن به مشام مي رسيد [3] .



پاورقي

[1] فرسان الهيجاء: 78:1، وقايع الأيام خياباني تتمه محرم : 331.

[2] امام حسين عليه‏السلام در روز عاشورا در کنار جسد ده نفر مرثيه و دعا نمودند:

1. علي بن الحسين عليه‏السلام که چون شهيد شد کنار او ايستاده فرمودند: «قتل الله قوما قتلوک، ما أجرأهم علي الرحمن و علي انتهاک حرمة الرسول صلي الله عليه و آله و سلم، علي الدنيا بعدک العفي».

2. ابوالفضل العباس عليه‏السلام که فرمودند: «الان انکسر ظهري و قلت حيلتي».

3. قاسم بن الحسن عليه‏السلام که فرمودند: «يعز والله علي عمک أن تدعوه فلا يجيبک، أو يجيبک فلا يعينک، أو يعينک فلا يغني عنک. بعدا لقوم قتلوک».

4. عبدالله بن الحسن عليه‏السلام که چون شهيد شد، امام او را به سينه چسبانيد و فرمود: «يابن أخي، اصبر علي ما نزل بک و احتسب في ذلک الخير...».

5. عبدالله بن الحسين عليه‏السلام (علي‏اصغر)، چون خونش را به آسمان پاشيد فرمود: «اللهم لا يکن أهون عليک من دم فصيل...».

6. مسلم بن عوسجه، چون شهيد شد، امام فرمودند: رحمک الله يا مسلم، و اين آيه را تلاوت فرمود: (فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا).

7. حبيب بن مظاهر که فرمودند: «عندالله أحتسب نفسي و حماة أصحابي».

8. حر بن يزيد که فرمودند: «أنت کما سمتک امک، حر في الدنيا، و سعيد في الاخرة».

9. زهير بن قين که فرمودند: «لا يبعدک الله يا زهير، و لعن الله قاتلک لعن الذين مسخوا قردة و خنازير».

10. جون است که درمتن ذکر شد. (أبصارالعين في أنصار الحسين عليه‏السلام:131).

[3] بحارالانوار: 22:45، نفس المهموم : 290، مهيج الأحزان : 140 م 6.