بازگشت

استحباب پوشيدن لباس سياه در عزاي سيدالشهداء


شكي نيست كه سيره ي علماء، صلحاء، ابرار و اخيار در همه ي قرون و أعصار بر اين بوده است كه در مصيبت جامه ي سياه بپوشند و همينطور در ايام عزاي معصومين عليهم السلام، خصوصا حضرت سيدالشهداء عليه السلام، بلكه سيره ي همه ي عقلا بر اين جاري بوده است، زيرا لباس سياه را لباس حزن و اندوه مي دانستند.

در شرع مقدس اسلام هيچگونه ردع و منعي از اين سيره نرسيده، بلكه احاديث و شواهد فراواني بر تأييد آن وارد شده است.

ما در اينجا چند قضيه كه دلالت بر وجود سيره مي كند مي آوريم، سپس احاديث دال بر مطلوبيت سياه پوشي در عزاي ائمه عليهم السلام را نقل مي كنيم، در پايان فتواي بعضي از فقهاء را مي آوريم:

1- در جنگ احد كه 70 تن از مسلمانان شهيد شدند، زنان مسلمان - از جمله ام سلمه - در سوگ شهيدان جامه ي سياه دربر كردند. [1] .

2- ابونعيم اصفهاني نقل مي كند: هنگامي كه خبر شهادت امام حسين عليه السلام به ام سلمه رسيد، در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قبه اي سياه زد و جامه ي سياه پوشيد. [2] .

3- اسماء بنت عميس، پس از جنگ موته در عزاي همسر خويش «جعفر طيار» لباس سپاه پوشيد. [3] .

4- يكي از فرزندان امام زين العابدين عليه السلام نقل مي كند كه پس از شهادت امام


حسين عليه السلام، زنان بني هاشم در ماتم آن حضرت لباسهاي سياه و جامه هاي خشن پوشيدند و هرگز از گرما و سرما شكايت نمي كردند و پدرم علي بن الحسين عليه السلام به علت (اشتغال آنها به) مراسم عزاداري براي ايشان غذا درست مي كرد. [4] .

5- هنگامي كه يزيد، اهل بيت رسول خدا را طلبيد و آنان را ميان ماندن در شام و برگشتن به مدينه مخير نمود، گفتند: «ما بيش از هر چيز دوست داريم كه براي امام مظلوم مجلس ماتم و عزا برپا كنيم و گريه و زاري كنيم».

يزيد گفت: آنچه مي خواهيد انجام دهيد. آنگاه خانه هايي را براي آنان مهيا ساخت، پس از زنان بني هاشم و طائفه قريش كسي باقي نماند، جز اينكه (به نشانه ي عزاداري) براي حسين عليه السلام لباس سپاه پوشيدند، و به مدت هفت روز براي آن حضرت ندبه و زاري كردند. [5] .

6- پس از خطبه ي تاريخي امام سجاد عليه السلام در مسجد جامع دمشق، منهال برخاست و گفت: چگونه هستي اي فرزند رسول خدا؟

امام سجاد عليه السلام فرمود: چگونه مي شود حال كسي كه پدرش به قتل رسيده باشد و اهل و عيالش اسير شده باشند؟... همانا من و اهل بيتم لباس عزا پوشيده ايم و پوشيدن لباس نو بر ما روا نيست. [6] .

7- سليمان بن راشد از پدرش نقل مي كند كه امام سجاد عليه السلام را ديدم كه جبه اي سياه رنگ و جلو باز پوشيده بودند. [7] .


8- نعمان بن بشير هنگامي كه خبر شهادت امام حسين عليه السلام را به گوش اهالي مدينه رسانيد، همه ي مردها سياه پوشيدند و فرياد و ناله سر دادند. [8] .

9- سليمان بن ابي جعفر (عموي هارون) در تشييع پيكر مطهر امام كاظم عليه السلام جامه ي سياه پوشيده بود. [9] .

10- سيف بن عميره، صحابي بزرگ امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام در سوگنامه ي خود مي گويد:



و البس ثياب الحزن يوم مصابه

ما بين أسود خالك أو أخضر



در روز شهادت آن حضرت (روز عاشورا) جامه هاي عزا بر تن كن، يا به رنگ سياه تند و يا سبز تيره [10] .

اين ده مورد از قضاياي مربوط به صدر اسلام، به روشني ثابت مي كند كه در قرون اوليه ي اسلام [11] نيز همانند روزگار ما، لباس سياه علامت عزا بوده، و افراد مصيبت زده لباس مشكي و يا حداقل لباس تيره به تن مي كردند.

قضيه ي اول و دوم به بانوي جليل القدري مربوط مي شود كه هفت سال همسر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود و بيش از پنجاه سال با امامان معصوم عليهم السلام از نزديك مربوط، محشور و مأنوس بود، ودايع اميرمؤمنان و امام حسين عليهماالسلام در نزد او بود، و امام حسين عليه السلام او را مادر خطاب مي كرد، با توجه به اينكه اقامه ي مراسم عزا از مسائل مبتلا به بود و همواره رخ


مي داد، مي توان عمل او را به تقرير معصومين عليهم السلام نيز نسبت داد و عمل او را علاوه بر سيره، كاشف از سنت دانست.

مورد سوم درباره ي اسماء بنت عميس است كه همواره در محضر حضرت فاطمه زهرا و اميرمؤمنان عليهماالسلام حضور داشت، عمل او نيز بيش از مسأله ي سيره براي ما مطرح مي باشد.

در مورد چهارم بايد گفت كه وجود افرادي چون عقيله ي بني هاشم، نائبه ي حضرت زهرا، قهرمان كربلا، حضرت زينب كبري عليهاالسلام در ميان بانوان سياه پوش، مسأله را از حد سيره بالاتر مي برد.

مخصوصا از نظر اينكه اين بانوان در حضور امام زين العابدين عليه السلام بودند و حضرت شخصا براي آنها غذا تهيه مي كرد و طبعا وضع لباس آنها را مي ديد و نهي نمي كرد، به عنوان تقرير معصوم حجت شرعي مي شود، و مطلوبيت آن را اثبات مي كند.

مورد پنجم نيز عينا همانند مورد چهارم است و در حد حجت شرعي مي باشد.

مورد ششم بيش از آنها دلالت دارد، جز اينكه به لفظ سياه تصريح نشده، بلكه به عنوان لباس عزا مطرح شده است.

در مورد هفتم تصريح نشده كه لباس مشكي را در سوگ پدر بزرگوارش پوشيده بود وگرنه حجت شرعي بود.

روي اين بيان غالب اين ده مورد، علاوه بر اينكه اثبات مي كند در صدر اسلام لباس سياه، لباس عزا بوده و همگان در مصيبت عزيزان خود جامعه ي سياه مي پوشيدند، به رجحان شرعي آنها از جهت تقرير امام عليه السلام نيز اشعار دارد.

اينك رواياتي كه حاكي از قول يا عمل معصوم مي باشد:

1- اصبغ بن نباته گويد: بعد از شهادت مولاي متقيان اميرالمؤمنين عليه السلام وارد مسجد كوفه شدم، ديدم كه حضرت حسن و حسين عليهماالسلام جامه ي سياه به تن كرده بودند. [12] .


2- بعد از شهادت اميرمؤمنان عليه السلام، عبدالله بن عباس به سوي مردم بيرون آمد و گفت: اميرالمؤمنين از ميان ما رفت و براي خود جانشيني گذاشت كه اگر دوست داريد به سوي شما بيرون آيد، وگرنه كسي را بر كسي (اجباري) نيست.

مردم به گريه افتادند و گفتند: بيرون آيد، پس امام حسن عليه السلام در حالي كه جامه هاي سياه پوشيده بود به سوي مردم بيرون آمد و براي آنان خطبه خواند. [13] .

3- رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در آستانه ي رحلت خود سياه پوشيدند، چنانكه امام صادق عليه السلام فرمودند: روزي كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم رحلت فرمود، در حالي كه پيراهن سياهي بر تن داشتند، نماز صبح را به جماعت در مسجد خواندند و سپس به ايراد خطبه پرداختند. [14] .

4- بعد از شهادت امام حسين عليه السلام فرشته اي از فرشتگان بهشتي بر درياها فرود آمد و بالهاي خويش را بر فراز آن گسترد، سپس صيحه اي كشيد و گفت: «اي اهل درياها جامه ي عزا بر تن كنيد كه فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را سر بريدند» [15] .

5- سكينه دختر امام حسين عليه السلام خطاب به يزيد فرمود: ديشب خواب ديدم كه... سپس خادم بهشتي دستم را گرفت و داخل قصر نمود.

آنجا با پنج بانوي بزرگ و نوراني روبرو شدم كه در ميان آنها زني بزرگوار و نوراني تر از همه به چشم مي خورد، كه موي پريشان كرده، لباس سپاه پوشيده بود و در دستش پيراهني خون آلود بود... او فاطمه ي زهرا عليهاالسلام بود. [16] .

6- امام حسن عسكري عليه السلام در اوصاف روز نهم ربيع فرمودند:

«يوم نزع السواد».

«روز بيرون آوردن جامه هاي سياه است» [17] .


از اين موارد ششگانه روايت اولي و دومي صراحت دارند كه امام حسن مجتبي و امام حسين سيدالشهداء عليهماالسلام در شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام لباس سياه بر تن كرده بودند و به روشني دلالت بر رجحان اين كار از نظر دو حجت پروردگار مي كند.

در روايت سوم؛ علت سياه پوشيدن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بيان نشده، ولي روشن است كه رسول خدا در آستانه ي انقطاع وحي، يتيمي زهرا، هجوم دد منشانه ي ستمگران به خانه ي وحي، آتش افروزي دژخيمان براي سوزانيدن در خانه ي فاطمه و شهادت جناب محسن، بر خلاف شيوه ي هميشه اش جامه ي سياه بر تن كرده، مسلمانان را از جنايات فجيعي كه به وسيله ي دو بت بزرگ قريش در شرف تكوين بود، آگاه مي ساخت.

در مورد چهارم؛ اگر چه به لفظ سياه تصريح نشده، ولي تعبير جامه ي عزا به روشني آن معني را ايفاء مي كند.

در مورد پنجم نيز رؤياي صادقه ي حضرت سكينه و سياهپوشي صديقه ي طاهره در عالم برزخ به روشني موضوع را ثابت مي كند.

در مورد ششم با توجه به اينكه امام حسن عسكري عليه السلام اين حديث را از جد بزرگوارش رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم روايت نموده، [18] بر صحه گذاشتن رسول خدا به سياهپوشي در ايام عزا و لزوم درآوردن آن در ايام جشن و سرور دلالت روشن دارد.


پاورقي

[1] سيره‏ي ابن هشام: 159:3.

[2] عيون الأخبار از عمادالدين ادريس قرشي: 109.

[3] مجمع الزوائد هيثمي: 16:3.

[4] محاسن برقي : 420 ح 195، بحارالانوار: ج 188:45 و ج 84:82، وسائل: 238:3 ب 67 از دفن ح 10.

[5] منتخب طريحي: 482:2، بحارالانوار: ج 196:45، مستدرک: 327:3 ب 48 احکام ملابس ح 31، مقتل ابي مخنف : 220.

[6] مقتل ابي‏مخنف : 217، ناسخ التواريخ زندگاني امام سجاد عليه‏السلام: 293:1.

[7] کافي: 449:6، وسائل: 34:5 ب 18 احکام ملابس ح 2، مستدرک: 210:3 ب 17 لباس مصلي ح 2، دعائم الاسلام: 161:2 ح 576.

[8] مقتل ابي‏مخنف : 222.

[9] بحارالانوار: 227:48.

[10] منتخب طريحي: 437:2.

[11] ابن‏کثير مي‏نويسد: در سال 352 هجري معزالدوله احمد بن بويه امر کرد؛ دهه‏ي اول محرم در بغداد همه‏ي بازارها را ببندند و مردم لباس سياه بپوشند و مراسم عزاداري و نوحه‏سرائي برپا کنند و مردان و زنان به سينه و صورت خود بزنند، و با اين هيئت به سوي حرم کاظمين عليهماالسلام بروند، و مصيبت امام حسين عليه‏السلام را به آن دو امام همام تعزيت گويند.

(البدايه و النهاية: 243:11، تاريخچه‏ي عزاي حسيني : 225).

[12] سياهپوشي در سوگ ائمه نور : 233 به نقل از رساله‏ي مجمع الدرر آيةالله مامقاني.

[13] شرح نهج‏البلاغة ابن ابي الحديد: 22:16، مجمع الزوائد: 146:9.

[14] بصائر الدرجات : 304 جزء 6 ب 16 ح 10.

[15] بحارالانوار: ج 221:45، کامل الزيارات : 67 ب 21 ح 3، مقتل خوارزمي: 162:1 ف 8.

[16] بحارالانوار: 195:45، مستدرک: 327:3، منتخب طريحي: 479:2.

[17] مستدرک: 326:3 ب 48 از اخکام ملابس ح 30، المحتضر : 54.

[18] بحارالانوار: ج 352:98.