بازگشت

پيشگفتار


بسم الله الرحمن الرحيم

(يا صاحب الزمان ادركنا)

«مقتل نگاري» تنها «تاريخ نويسي» نيست، ترسيم لحظه به لحظه ي يك واقعه ي عظيم انساني - اسلامي - است، كه به انگيزه ي كشف تمام جوانب عقيدتي، عقيدتي، اخلاقي، سياسي و اجتماعي آن صورت مي گيرد.

«مقتل نگاري» ابزاري براي «انگيزش احساس ها» در راستاي بهره گيري هاي مورد نظر در «آيين شهيدان» است، آيينه اي براي تجسم بخشيدن به «صحنه هاي عشق و عرفاني» است كه در زمان و مكاني خاص، و با اشخاص و شرايطي ويژه تحقق يافت تا سرمشقي براي همه ي آيندگان باشد.

«مقتل نگاري» وقايع نگاري محض نيست، تفسيري بر آيه هاي «ايمان» و «عشق» و «ايثار» است كه بر آسمان بلند «عاشورا» و زمين قدسي «كربلا» تجلي يافت و پشتوانه اي عملي و عيني براي بقاي آيه هاي نوراني «قرآن» شد.

«مقتل نگاري» ارائه ي «شاهدي صريح و صميمي» براي اثبات «صدق و ثبات» سرداراني است كه به فرمايش سالارشان «شهادت» را «سعادت» ديدند و «زندگي با ستمكاران» را جز «تباهي و خسران» نيافتند [1] «مرگ شرافتمندانه» افتخارآميز را «عين زندگي» دانسته و «زندگاني ذليلانه» و حقارت آميز را «عين مرگ و نابودي» برشمردند. [2] .


«مقتل نگاري» فراداشتن «مشعلي فروزان و هدايتگر» بر سر راه انسان هاست، تا «زشتي» و «زيبايي»، «حق» و «باطل»، «ايمان» و «كفر» را از هم تميز دهند و «خداجويان» را از «پيروان شيطان»، «شايستگان ولايت» را از «غاصبان خلافت» و «عدالت پيشگان» را از «سياست بازان» بازشناسند.

همه ي شهادت ها يادنامه مي طلبد، شهادت هر يك از امامان نگارش كتابهايي در شرح جانبازي ها و بزرگداشت خاطره ي ايثارگري هاي ايشان را مي طلبد، اما دور از انتظار نيست كه يادنامه هاي فراوان به نام «مقتل»، با بيشترين تفاصيل و با تأكيد بر جزئي ترين وقايع، تنها براي امام حسين عليه السلام نگاشته شود و ذكر و ياد شهادت او و يارانش، دقت و همت بسياري از مؤلفان و محققان را به خود اختصاص دهد، زيرا اين خود امامان بزرگوار ما بودند كه با آگاهي از شهادت خويش و آگاهانيدن ديگران نسبت به آن مي فرمودند:

«لا يوم كيومك يا ابا عبدالله».

«هيچ روزي همچون روز عاشورايي تو نيست، اي ابا عبدالله» [3] .

وقتي فرشتگان آسمان بر امام حسين عليه السلام گريانند و پريان و پرندگان در زمين و هوا بر او نوحه گرند [4] ، آيا همنوايي انسان ها با اين آفريدگان اقتضا نمي كند كه با يادآوري آنچه بر خاندان ولايت و عصمت عليهم السلام گذشت، گريه و نوحه اي هميشگي داشته باشند؟

آسمان بر امام حسين عليه السلام گريسته است، چهل روز در عزاي حسين عليه السلام چشم


آسمان گريان بوده است [5] ، آيا سزاست چشم زمينان بر مصيبت او گريان نشود؟

آنگاه كه امام سجاد عليه السلام عمري را با ياد كربلا مي گذراند و هيچ آبي را جز با اشك ريزان بر مصائب عاشورا نمي نوشد [6] .

آنگاه كه او امام صادق عليه السلام در ايام محرم غرق در ماتم مي گردد، لبخند از لبانش محو مي شود، در روز عاشورا به عزا مي نشيند و خود روضه خوان جد غريب خويش مي شود [7] ؛

آنگاه كه امام رضا عليه السلام غمنامه ي خويش را در عزاي جد بزرگوارش مي سرايد و يادآوري روز عاشورا را مايه ي مجروح گشتن پلك ها و ريزان شدن سيل اشك هاي خود مي شمارد [8] ؛

آنگاه كه امام زمان عليه السلام خود را نوحه خوان هميشگي و گريه كننده ي هر شب و روز بر مصايب جد بزرگوار خويش مي داند و گريه كردن بر او را تا آنجا كه - به جاي اشك - خون از ديده ببارد، وظيفه ي خود مي شمارد [9] ؛

آيا رواست شيعه از گريه بياسايد و خانه ي دل را از ماتم، و جام ديده را از اشك در مصيبت مولايش امام حسين عليه السلام خالي بدارد؟

سوز و حرارت قتل امام حسين عليه السلام در دل هاي مؤمنان وديعتي هميشه ماندني است [10] .


دل مؤمن گنجينه ي مهر و محبت اوست و آتش جانسوز شهادت او آرامش و آسايش مؤمن را مي گيرد. كتابهاي «مقاتل» كه شرحي بر مظلوميت او هستند، تذكار اين وديعت، تجديد اين محبت و تشديد اين آتش طاقت سوزند.

نام و ياد امام حسين عليه السلام موجب جاري شدن اشك هر مؤمن است [11] و اشكباري مؤمنان در عزاي او سنتي هميشگي است. كتابهاي «مقاتل» كه سوگنامه ي شهادت او و ياران او هستند، فرصتي براي احياي نام و ابقاي ياد و اقامه ي عزا پديد مي آورند. و چنين است كه نياز به «مقتل» و بيان ذكر وقايع عاشورا واقعيتي اجتناب ناپذير مي نمايد و علاقه و ارتباط مؤمنين با «مقتل» و يادنامه هاي عاشورا، امري طبيعي به نظر مي رسد.

اما بايد ديد چه رازي در سوگمندي مؤمنان نهفته است و چه ارتباطي بين اين «عزاداري و اشكباري» با «ايمان و دينداري» آنان وجود دارد؟

چرا زيارت امام حسين عليه السلام موجب رستگاري است؟ [12] .

چرا سلام دادن بر او را مايه ي فوز و سعادت شمرده اند؟ [13] .

چرا آن را سبب آمرزش گناهان و پيرايش صحيفه ي اعمال دانسته اند؟ [14] .

چرا گريستن يا گرياندن يا به گريه واداشتن خويش بر مصايب او را موجب ورود در بهشت [15] ، و پر شدن چشمان از اشك در عزاي او را، سبب رهايي از آتش دوزخ به حساب آورده اند؟ [16] .


چرا هر گريه و بي تابي را مكروه، اما بي تابي و گريه ي دردمندانه بر مظلوميت او را مايه ي اجر و ثواب به شمار آورده اند؟ [17] .

چرا ثواب عزاداري بر او را، با ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد در ركاب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم برابر دانسته اند؟ [18] .

چرا عزاداران و گريه كنندگان بر او مشمول سلام و دعاي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم قرار گرفته اند؟ [19] .

آيا جز اين است كه زيارت و سلام بر امام حسين عليه السلام و گريه و عزاداري براي او نشانگر مهر و محبت نسبت به اوست و محبت به او زمينه ساز اطاعت از او، و محبت و اطاعت او متلازم با محبت و فرمانپذيري از خداست؟ [20] .

به راستي آيا مي شود امام حسين عليه السلام را به عنوان «چراغ هدايت» و «كشتي نجات» [21] پذيرفت و در تاريكي ضلالت ماند و در غرقاب فتنه ها و گناهان گوهر حيات معنوي خويش را از دست داد؟

آيا مي شود حسين عليه السلام را به عنوان «دعوتگر به سوي خدا» [22] شناخت، خطبه هاي


سرشار از هدايت و دعوت او را از زبان «مقاتل» شنيد، رفتارهاي دعوتگرانه ي او را در تابلوي گوياي تاريخ ديد، خون مطهر او و فرزندان و ياورانش را در راه فراخواني مردم به سوي خدا برچهره ي كتب عاشورايي نظاره كرد و بازهم آرام وبي تفاوت وبي مسئوليت نشست و در راه احياي آنچه او مي خواست، از خطرها هراسيد؟

آيا مي توان نداي ياري خواهي او را شنيد و بي گفتن لبيكي گذشت؟

در همين كتب مقاتل است كه مي توان رمز و رازهاي قيام را به دست آورد.

مي توان پيشينه هاي حركت را ديد و اسباب و علل آن را بررسي كرد.

مي توان راه و رسم استقامت را شناخت و موانع راه را ارزيابي كرد. مي توان ويژگي هاي شهيدان را دريافت و از آنان تأثير پذيرفت. مي توان ديدگاه هاي آنان را در همه ي ابواب مورد ابتلاء مورد تحليل قرار داد.

مي توان با عنايت به شيوه هاي به كار گرفته شده توسط دشمن، در تهيه و تدارك ابزارهاي دفاعي لازم كوشيد. مي توان حسيني شد و در صف مبارزه با يزيديان زمانه به خيل شهيدان پيوست و خدايي شد. با چنين ديدگاهي است كه كتب مقاتل جايگاه واقعي و ارزش حقيقي خويش را پيدا مي كنند.

اولين كتاب مقتل در عهد امام صادق عليه السلام توسط «ابومخنف» يا به وسيله ي «ابوالقاسم اصبغ بن ناته» نوشته شده است [23] .

پس از آن ده ها كتاب مقتل به رشته ي تحرير درآمده كه اكثر آن ها در طي تاريخ از بين رفته و جز نامي از آنها و مؤلفين گرانقدرشان در كتب رجال باقي نمانده است.

نخستين مقتل به زبان فارسي در قرن چهارم هجري توسط «ابوعلي محمد بلعمي» تأليف گرديد كه ترجمه اي خلاصه شده از «تاريخ طبري» بود و به نام «تاريخ بلعمي» شهرت يافت. [24] .


كه قديمي ترين آنها «مقتل الحسين عليه السلام» تأليف «ابو مؤيد اخطب خوارزمي» از علماي قرن ششم هجري است.

مقتل نويسي با استناد به منابع مختلف صورت مي گرفته كه مهم ترين آنها عبارتند از:

1- رواياتي كه از امامان بزرگوار عليهم السلام در اين باره نقل شده است.

2- گزارش هاي «امام سجاد عليه السلام» و اهلبيت امام عليه السلام در ضمن خطبه ها و عزاداري ها.

3- كساني كه جزء لشكر امام عليه السلام بودند، ولي به فيض شهادت نايل نيامدند، مانند: «عقبة بن سمعان».

4- سربازان و گزارشگراني از ميان لشكر دشمن همچون «حميد بن مسلم» و «هلال بن نافع» كه نتوانستند عظمت ها و مظلوميت ها را ببينند و گزارش نكنند.

5- كساني كه نه جزء لشكر دشمن و نه در شمار ياران امام حسين عليه السلام بودند ولي به هر تقدير شاهدي مورد اطمينان براي نقل پاره اي وقايع به شمار مي آمدند [25] .

كتابي كه پيش رو داريد مقتلي به زبان فارسي، تأليف حجة الاسلام والمسلمين آقاي شيخ عباس اسماعيلي يزدي مي باشد كه از امتيازاتي ويژه برخوردار بوده و مؤلف محترم در مقدمه به آنها اشاره نموده است.

به اميد موفقيت همه ي دست اندركاران تحقق و نشر علوم و تاريخ اهل بيت عليهم السلام، اين كتاب را به پيشگاه فرزند گرامي و وارث و منتقم خون امام حسين عليه السلام حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف تقديم مي داريم.

واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران

ذيقعده 1419 / زمستان 1377



پاورقي

[1] امام حسين عليه‏السلام: «اني لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما».

بحارالانوار، ج 44، ص 381، لهوف، ص 79.

[2] امام حسين عليه‏السلام: «الموت في حياتکم مقهورين و الحياة في موتکم قاهرين».

زندگي ذليلانه‏ي شما تحت سلطه‏ي جباران، مرگ حقيقي است و مردن افتخارآميز شما درحال سلطه‏ي بر جباران، زندگي واقعي شمرده مي‏شود. کلمات الحسين عليه‏السلام.

[3] امام حسن مجتبي عليه‏السلام، امالي صدوق، ص 116 و بحارالانوار، ج 45، ص 218.

[4] امام سجاد عليه‏السلام: «انا ابن من بکت عليه ملائکة السماء، انا ابن من ناحت عليه الجن في الارض و الطير في الهواء». بحارالانوار، ج 45، ص 174، و عوالم، ج 17، ص 485.

[5] امام باقر عليه‏السلام: «ما بکت السماء علي احد بعد يحيي بن زکريا الاعلي الحسين بن علي عليهماالسلام، فانها بکت عليه اربعين يوما». بحارالانوار، ج 45، ص 211 و کامل الزيارات، ص 90، و عوالم، ج 17، ص 469.

[6] کامل الزيارات، ص 175، و بحارالانوار، ج 46، ص 108.

[7] امالي صدوق، ص 128، و بحارالانوار، ج 44، ص 284، و عوالم، ج 17، ص 538.

[8] امام رضا عليه‏السلام: «ان يوم الحسين اقرح جفوننا و اسبل دموعنا و أذل عزيزنا بأرض کرب و بلاء». مدرک پيشين.

[9] امام مهدي عليه‏السلام: «فلئن اخرتني الدهور و عاقني عن نصرک المقدور... فلاندبنک صباحا و مساء و لابکين لک بدل الموع دما». بحارالانوار، ج 98، ص 320.

[10] رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: «ان لقتل الحسين حرارة في قلوب المؤمنين لا تبرد أبدا».

مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318، و جامع احاديث الشيعة، ج 12، ص 556.

[11] امام صادق عليه‏السلام: «الحسين عبرة کل مؤمن». بحارالانوار، ج 44، ص 280. امام حسين عليه‏السلام: «انا قتيل العبرة، لا يذکرني مؤمن الا استعبر». مدرک پيشين ص 284، و امالي صدوق، ص 137.

[12] امام‏هادي عليه‏السلام: «کسي که از منزل خود به قصد زيارت امام حسين عليه‏السلام خارج شود و به فرات رود و در آن غسل کند، خداوند نامش را در زمره‏ي رستگاران مي‏نگارد. و چون به آن حضرت سلام دهد، از فائزين محسوب مي‏شود، و آنگاه که از نمازش فارغ شود، فرشته‏اي به او مي‏گويد: «رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر تو درود مي‏فرستد و به تو مي‏گويد: گناهانت آمرزيده شد، پس عمل را از نو آغاز کن». وسائل الشيعة، ج 10، ص 380، و کامل الزيارات، ص 185 و 186.

[13] امام ‏هادي عليه‏السلام: «کسي که از منزل خود به قصد زيارت امام حسين عليه‏السلام خارج شود و به فرات رود و در آن غسل کند، خداوند نامش را در زمره‏ي رستگاران مي‏نگارد. و چون به آن حضرت سلام دهد، از فائزين محسوب مي‏شود، و آنگاه که از نمازش فارغ شود، فرشته‏اي به او مي‏گويد: «رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر تو درود مي‏فرستد و به تو مي‏گويد: گناهانت آمرزيده شد، پس عمل را از نو آغاز کن». وسائل الشيعة، ج 10، ص 380، و کامل الزيارات، ص 185 و 186.

[14] امام‏هادي عليه‏السلام: «کسي که از منزل خود به قصد زيارت امام حسين عليه‏السلام خارج شود و به فرات رود و در آن غسل کند، خداوند نامش را در زمره‏ي رستگاران مي‏نگارد. و چون به آن حضرت سلام دهد، از فائزين محسوب مي‏شود، و آنگاه که از نمازش فارغ شود، فرشته‏اي به او مي‏گويد: «رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر تو درود مي‏فرستد و به تو مي‏گويد: گناهانت آمرزيده شد، پس عمل را از نو آغاز کن». وسائل الشيعة، ج 10، ص 380، و کامل الزيارات، ص 185 و 186.

[15] امام صادق عليه‏السلام: «من بکي او ابکي او تباکي و جبت له الجنة».

[16] امام صادق عليه‏السلام، بحارالانوار، ج 44، ص 285.

[17] امام صادق عليه‏السلام: «ان البکاء و الجزع مکروه للعبد في کل ما جزع، ما خلا الکباء و الجزع علي الحسين بن علي (عليهماالسلام) فانه فيه مأجور». به راستي هر گريه و بي‏تابي در هر موردي براي بنده‏ي خدا مکروه است، به جز گريه و بي‏تابي بر حسين بن علي عليهماالسلام که به خاطر آن پاداش نيکو خواهد داشت. بحارالانوار، ج 44، ص 280 و 2901 و کامل الزيارات، ص 100.

[18] امام باقر عليه‏السلام: کامل الزيارت، ص 360 و وسائل‏الشيعه، ج 10، ص 398.

[19] پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم: «درود خدا بر گريه‏کنندگان و عزاداران حسين عليه‏السلام و نيز کساني که بر دشمنان حسين عليه‏السلام لعن و نفرين مي‏فرستند. و نيز درود خدا بر آنان که دل‏هايشان مملو از خشم و کينه نسبت به قاتل امام حسين عليه‏السلام است». بحارالانوار، ج 44، ص 304.

[20] رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: «احب الله من احب حسينا». هر کس حسين عليه‏السلام را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است. (خداوند دوستدار کسي است که حسين عليه‏السلام را دوست بدارد). کامل الزيارات، ص 30.

[21] رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: «ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة». امام حسين عليه‏السلام چراغ هدايت و کشتي نجات است. سفينةالبحار، ج 1، ص 257.

[22] «لبيک يا داعي الله». بحارالانوار، ج 98، ص 169، و کامل الزيارات، ص 218.

[23] برگرفته از کتاب «ثار الله، خون حسين عليه‏السلام در رگهاي اسلام»، بخش مقتل‏نگاري.

[24] برگرفته از کتاب «ثارالله، خون حسين عليه‏السلام در رگهاي اسلام»، بخش مقتل‏نگاري.

[25] مدرک پيشين.