بازگشت

مقدمه


بسم الله الرحمن الرحيم حمدا لك مستزيدا من نعمك و مسترفدا من كرمك مستر شدا لهدايتك و مستنجدا بك علي طاعتك و الصلاة علي رسولك هادي الامة و كاشف الغمة المبعوث بالحجة القاهرة علي المحجة الظاهرة و آله الغر و عترته الطاهرة خصوصا علي سيدنا و مولانا ابي عبدالله الحسين لا فرق الله بيننا و بينه في الدنيا و الآخرة.

اما بعد؛ چنين گويد اين عبد فاني ابوالحسن بن محمد بن غلام حسين بن ابي الحسن المدعو بالشعراني كه چون عهد شباب به تحصيل علوم و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت، و اقتداء باسلافي الصالحين من عهد صاحب «منهج الصادقين» از هر علمي بهره بگرفتم و از هر خرمني خوشه برداشتم، گاهي به مطالعه ي كتب ادب از عجم و عرب، و زماني به دراست «اشارات» و «اسفار» و زماني به تتبع تفاسير و اخبار، وقتي به تفسير و تحشيه ي كتب فقه و اصول، و گاهي به تعمق در مسائل رياضي و معقول، تا آن عهد به سر آمد.



لقد طفت في تلك المعاهد كلها

و سرحت طرفي بين تلك المعالم



ساليان دراز شب بيدار و روز در تكرار، هميشه ملازم دفاتر و كراريس و پيوسته مرافق اقلام و قراطيس، ناگهان سروش غيب در گوش، اين ندا داد كه علم براي معرفت است و معرفت، بذر عمل و طاعت، و طاعت بي اخلاص نشود و اين همه ميسر نگردد مگر به توفيق خدا و توسل به اوليا، مشغولي تا چند.




علم چندانكه بيشتر خواني

چون عمل در تو نيست ناداني



شتاب بايد كرد و معاد را زادي فراهم ساخت، زود برخيز كه آفتاب بر آمد و كاروان رفت، تا بقيتي باقي است و نيرو تمام از دست نشده، توسلي جوي و خدمتي تقديم كن.

پس كتاب «نفس المهموم» تأليف العالم النحرير و المحدث الخبير مفخر عصرنا و قدوة دهرنا الحاج شيخ عباس القمي - قدس سره العزيز - را ديدم در مقتل سيدنا و مولانا ابي عبدالله الحسين عليه السلام - رزقنا الله شفاعته - كتابي جامع و موجز و مشتمل بر اكثر روايات صحيح و منقولات تواريخ معتبره از عامه و خاصه، چنانكه مانند آن تا كنون نوشته نشده است و گويا در حق او گفته اند: «كم ترك الاول للآخر» اما به زبان عرب است و همه كس از آن بهره نگيرد. گفتم همان كتاب را به فارسي ساده نقل كنم چنانچه در عبارت پارسي معني هر كلمه از كلمات عربي گنجانيده شود و سلاست و فصاحت در زبان پارسي محفوظ ماند، اگر چه جمع اين دو امر بسي دشوار است و غالبا مقاتل پارسي عبارات عربي را به دلخواه خود تلخيص و تفسير كرده اند و به ترجمه ي كلمه به كلمه نپرداخته، چنان كه خواننده را به اصل عربي نياز است تا حق معني مقصود را دريابد.

و ما را عويصه ي ديگر در پيش است، كه اگر سخن جزل و صحيح به كار بريم غير مأنوس باشد كه مردم زمان ما با لغات غلط و عبارات بازاري عاميانه و سياقت مبتذل كه از خواص انشاي اين عصر است، خوي گرفته اند، اگر به زبان آنان سخن گوييم و به كلمات مزدوله قناعت كنيم، هم تخلف از سيرت سلف است و هم ترك ادب نسبت به اخبار رسول و اهل بيت طاهرين كه فرموده اند: «اعربوا حديثنا فانا قوم فصحاء» و در ميان اين دو طريق راهي يافتن هم دشوارتر است، با اين حال خواننده كتاب با كتب صحيحه مانوس است و مانند تفسير منهج و ناسخ و جلاء العيون و كتب ديگر مرحوم مجلسي - رحمه الله - و تفسير شيخ ابوالفتوح رازي را مطالعه كرده و مانند آنان كه محضا با كتب عصري مأنوسند از شنيدن لغت صحيح منزجر نمي گردد. و آن را دمع المهوم في ترجمة نفس الهموم نام نهادم و


گاه بعضي فوايد و قصص كه خواننده را به كار آيد در ذيل صفحه يا در متن بين الهلالين افزودم و علي كل حال اگر نقصي در اين يافت شود تقاضاي عفو و اصلاح از خوانندگان عزيز است. و من ادعا نمي كنم در مقصد خويش به كمال رسيده ام، لكن غايب جهد به كار برده.

فما كان من حسنة فمن الله و ما كان من سيئة فمن نفسي و الله المسدد و الموفق.

اينك شروع در مقصود مي كنيم بعون الله تعالي:

حضرت امام جعفر صادق عليه السلام به أبان بن تغلب فرمود: «آه كشيدن كسي كه براي مظلوميت ما غمگين باشد تسبيح است و اندوه وي براي ما عبادت است و پنهان داشتن سر ما جهاد در راه خدا است آنگاه فرمود: بايد اين حديث به آب طلا نوشته شود».