بازگشت

عبيدالله بن حسن


ابن جعفر بن عبيدالله بن حسين بن علي بن حسين بن علي

براي مخالفت با وي همدست شده و از اين رو هر دو را طلبيد و با آنها درشتي كرد. آن دو پاسخش را گفتند، حسن بن زيد دستور داد شكم آن دو را لگدكوب كردند، آنگاه در گودال آبي انداختند تا هر دو غرق شدند و مردند، سپس آنها را بيرون آورده در سردابي افكندند و آن جسدها همچنان در آن سرداب بود تا وقتي كه صفار بدان شهر وارد شد و آن جسدها را بيرون آورده دفن كرد.

و سعيد بن محمد انصاري درباره عبيدالله بن حسن گفته:



يا كيف انسيت قتلي قد مضوا سلفا

و صاحبي امل او ذقت سلوانا



صلي عليهم مليك الناس ما طلعت

شمس و ما حركت قمرية بانا



1. چگونه فراموش كردم كشتگان را كه سابقا گذشتند و آن صاحبان آرزو را و يا چگونه دلم تسلي يافت.

2. خداوند درود فرستد بر آنها تا خورشيد از افق مشرق سرزند و مرغ قمري بر شاخسار بنشيند و آن را حركت دهد.



يا قتيلا يا مسلما لغشوم

لو بسيف تلقاه كان قتيلا



عق آباءه و قرباه منه

و عصي الله ربه والرسولا



1. اي كشته و تسليم شده آن ظالمي كه اگر با شمشير با او ملاقات مي كردي او خود كشته شده بود.

2. همان ظالمي كه عاق پدران و خويشان خود بود و خدا و پيغمبرش را نافرماني كرد.