بازگشت

يحيي بن عبدالله بن حسن


كنيه اش ابوالحسن، و مادرش قربيه، دختر عبدالله است كه لقبش ذبيح بوده و او فرزند ابي عبيدة بن عبدالله بن اسود بن... است.

و قربيه (مادر يحيي)، برادرزاده هند دختر ابي عبيده است.

عقايد مذهبي يحيي در ميان خاندانش مقدم بر عقايد ديگران بود و از اشكالاتي كه بر امثال او گرفته شده بركنار بود. وي يكي از روايان حديث است كه به ويژه از جعفر بن محمد بسيار نقل كرده، او همچنين از پدر و برادر محمد و از ابان بن تغلب احاديثي نقل نموده است.

و مخول بن ابراهيم، و بكار بن زياد، و يحيي بن مساور، و عمرو بن حماد از او روايت كرده اند.

و چون زمان وفات جعفر بن محمد صلي الله عليه و آله شد، وي حضرت يحيي، مادر موسي و كنيز را كه مادر ولد بود وصي خود قرار داد و از اين رو كار اموال و صغار او تحت سرپرستي يحيي و آن دو زن انجام مي شد.

علي بن ابراهيم علوي به سندش از برخي از شيعيان روايت كرده كه يحيي بن عبدالله بن حسن مي گفت: جعفر بن محمد به من و مادر موسي و كنيزي كه ام ولد بود وصيت كرد و هر يك از ما وصي او هستيم. [1] .

و علي بن عباس به سندش از عبدالرحمن بن كثير روايت كرده كه گفت: جعفر بن محمد، يحيي بن عبدالله را در نزد خويش تربيت كرده و يحيي او را حبيب خود مي ناميد، و هرگاه از او حديث مي كرد گفت: حدثني حبيبي جعفر بن محمد عليه السلام.

و نيز از اسماعيل بن موسي فرازي روايت كرده كه گفت: يحيي بن عبدالله را ديدم كه در مدينه به نزد مالك بن انس آمد، و او (براي احترام يحيي) از جاي خود برخاست و يحيي را در كنار خود جاي داد.

و نيز اسماعيل گويد: من يحيي را در بازار و در راه مكه و جاهاي ديگر ديده بودم و او مردي كوتاه قد، گندمگون، خوش صورت و خوش اندام بود و آثار پيمبران در چهره او نمايان بود - رحمت و رضوان خدا بر او باد.


پاورقي

[1] در کتاب کافي در باب نصوص بر موسي بن جعفر عليه السلام حديثي با سند از ابوايوب نحوي (کاتب منصور) نقل کرده که گويد: نيمه شبي منصور مرا احضار کرد؛ وقتي بر او وارد شدم شمعي در مقابلش روشن بود و نامه اي در دست داشت. من سلام کردم، وي نامه را نزد من انداخت در حالي که مي گريست گفت: اين نامه محمد بن سليمان (حاکم مدينه) است که خبر از فوت جعفر بن محمد داده، بعد گفت: انا لله و انا اليه راجعون مانند جعفر کجا يافت مي شود؟ سپس گفت: نامه اي به محمد بن سليمان، بنويس، من صدر نامه را نوشتم پس گفت: بنويس: چنان چه جعفر شخص معيني را وصي قرار داده، او را احضار کن و گردنش را بزن. اين گذشت تا جواب نامه از مدينه برگشت، محمد بن سليمان نوشته بود که جعفر بن محمد پنچ تن را وصي خويش قرار داده، 1. ابوجعفر منصور 2. محمد بن سليمان، 3. عبدالله 4. موسي. 5. حميده.

و در روايت ديگري نام آنها را بدين قرار ذکر کرده: 1.ابوجعفر منصور 2. عبدالله 3. موسي 4. محمد بن جعفر 5. يکي از غلامانش. منصور چون نامه را ديد گفت: بر کشتن اين چند تن راهي نيست.

شکي نيست که چون امام عليه السلام اين خطر را پيش بيني مي کرده در ظاهر اين چنين وصيت نموده، ولي در نصوص ديگري که خاصانش آن حضرت را از وصي او پرسش مي کرده اند، اشاره به امام موسي بن جعفر (ع) مي نموده است. مصحح.