بازگشت

در ذكر مصيبت آن حضرت از كلام سبحاني و آيات فرقاني


پس ذكر مي كنيم بعضي از آيات مأوله كه از اخبار معتبره ي ائمه ي اخيار، تأويل به


مصيبت و احوال حضرت سيدالشهداء گرديده. و در اين مقام بعضي از آن آيات را ذكر مي نمائيم:

آيه ي اولي، قوله تعالي:

(الم تر الي الذين قيل لهم كفوا ايديكم و اقيموا الصلوة.. فلما كتب عليهم القتال... قالوا ربنا لم كتبت علينا القتال لو لا أخرتنا الي اجل قريب) [1] .

آيا نديدي به سوي آنان كه گفته شد به ايشان كه دست از قتال بازداريد و برپا داريد نماز را. پس چون نوشته شد بر ايشان و فرض شد قتال، گفتند اي پروردگار ما! براي چه فرض كردي بر ما قتال و جنگ را؟ چه مي شد كه مؤخر مي داشتي ما را تا مدت نزديك؟

در تفسير عياشي به اسناد خود از حضرت صادق - عليه السلام - روايت نمود كه در تفسير اين آيه:

بازداشتن دست از قتال با حضرت امام حسن است و فرض قتال با حضرت امام حسين است و اجل قريب خروج حضرت قائم - عليه السلام - است، پس به درستي كه با او است نصر و ظفر [2] .

آيه ي دوم:

(و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل انه كان منصورا) [3] .

و آنكه مظلوم كشته شد پس به تحقيق گردانيديم براي ولي او سلطنتي. پس بايد اسراف نكند آن ولي در كشتن. به درستي كه او ياري كرده شده است.


بنا بر روايت عياشي از حضرت صادق - عليه السلام:

مراد از «مظلوم» حسين است، و ما ائمه، اولياء او مي باشيم. و چون قائم از ما قيام نمايد، خونخواهي حسين مي كند به حدي كه گفته مي شود كه اسراف در قتل كرده است. و فرمود كه مقتول حسين است و ولي او قائم است و اسراف در قتل آن است كه غير قاتلش را بكشد. به درستي كه او ياري گرديده شده است. پس به درستي كه شأن چنين است، نمي رود از دنيا تا ياري شود به مردي از آل رسول الله كه زمين را پر از عدل كند، چناكه پر شده است از ظلم و ستم [4] .

و بنا بر روايت كافي از حضرت صادق - عليه السلام - اينكه:

اگر بكشد اهل زمين را به حسين، نخواهد اسراف بود [5] .

و از اين روايت چنان برمي آيد كه «فلا يسرف» نفي است نه نهي. و نفي خواندن، منسوب به قرائت اهل بيت است. و بايد دانست كه اين تأويل به مقتضاي قاعده ي كليه در تأويل است - كه ما آن را در مجلد اول از «توشيح التفسير» بيان كرديم - و حاصل اين قاعده ي شريفه كه آن را از استقراء و تتبع اخبار خاصه در تأويل آيات مخصوصه استنباط نموده ايم، آن است كه: مطلقات الفاظ قرانيه در مقام تأويل انصراف به افراد كامله دارد. پس لفظ «مظلوما» نكرده در سياق نفي است، و مطلق است؛ پس انصراف دارد به فرد كامل از مظلوم بودن؛ كه آن حضرت سيدالشهداء - عليه السلام - است، چنانكه در آيه ي امانت [6] ، بنا بر تفسير، به خلافت،مراد از «انسان»، كامل در شقاوت است كه اول باشد و «ظلوم» هم عبارت از او است، بنا بر اينكه به معني فاعل باشد. و


اگر مراد شهادت باشد، پس «ظلوم» به معني مفعول است، كه عبارت از سيدالشهداء باشد. مجملا مطلقات در مقام تأويل انصراف به افراد كامله در سعادت و يا كامله در شقاوت دارد.

آيه ي سوم؛ قوله تعالي:

(و الفجر - و ليال عشر - و الشفع و الوتر) [7] .

سوگند به صبح و ده شب (كه دهه ي اولي از ماه ذي الحجة باشد) و شفع (كه نماز شفع باشد) و وتر (كه نماز وتر باشد).

اين تنزيل آيه است. و از بعضي از اخبار برمي آيد كه اين سوره، سوره ي حسين است. و اما تأويل آن كما في الصافي عن الائمة - عليهم السلام:

مراد از «وتر» جناب ختمي مآب است كه در مرتبه ي طاق، و هيچ ممكني را از آن مرتبه نمي رسد. و مراد از «شفع» علي و فاطمه باشند كه جفت يكديگر بودند. و مراد از «ليالي عشر» ده امامند كه حسن مجتبي و نه امام از اولاد حسين، كه ايشان مانند شب از خوف اعداء در زوايا پنهان بودند. [8] .

و مراد از «فجر» حضرت سيدالشهداء است كه مانند صبح صادق از مشرق حجاز طالع شد و به درجه ي شهادت رسيد [9] .


آيه ي چهارم؛ و قوله تعالي:

(يا ايتها النفس المطمئنة - ارجعي الي ربك راضية مرضية - فادخلي في عبادي - و ادخلي جنتي) [10] .

از حضرت صادق - عليه السلام -، بنا بر روايت بحار، روايت است كه آن جناب فرموده است كه:

نفس مطمئنه حضرت امام حسين است و اين سوره ي فجر، سوره ي حسين است. [11] .

آيه ي پنجم؛ قوله تعالي:

(فنظر نظرة في النجوم - فقال اني سقيم) [12] .

بنا بر روايت كافي از حضرت صادق - عليه السلام - اينكه:

حضرت ابراهيم به حساب نجوم ديد كه آنچه را كه بر حسين وارد مي شود. پس گفت كه من بيمارم براي آنچه بر حسين وارد مي آيد. [13] .

آيه ي ششم، قوله تعالي:

(و اذا الموؤدة سئلت - بأي ذنب قتلت) [14] .

در زماني كه از زنده در گور گذاشته شده سؤال شود كه به چه گناه كشته شد.

بنا بر روايت بحار از حضرت صادق - عليه السلام - اين آيه درباره ي حسين نازل


شد. [15] . مؤلف گويد كه كسي را كه راه را بر او ببندند و آب و نان او را قطع كنند مانند زنده در گور گذاشته شده است، چه كسي را كه زنده در گور گذارند، راه آب و نان را بر او مي بندند. و حضرت حسين - عليه السلام - نيز چنين بود، كه اطراف آن جناب را گرفتند و راه آب و نان را بر او بستند تا شربت شهادت نوشيد و اين فرد كامل را زنده در گور گذاشتن است. پس به قاعده ي سابقه انطباق دارد.

آيه ي هفتم، قوله تعالي:

(و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته أمه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا حتي اذا بلغ أشده و بلغ أربعين سنة قال رب أوزعني) الآية. [16] .

در كتاب كامل الزيارة،از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرد كه حديثي را كه حاصل آن به نحو اختصار اين است كه:

جبرئيل به حضرت رسالت پيغام آورد كه خداي تعالي مژده مي دهد را به مولودي براي فاطمه، پس امت تو بعد از تو او را مي كشند. آن جناب فرمود كه مرا حاجتي به چنين مولود نيست. دوباره جبرئيل نازل شد كه حق تعالي مي فرمايد كه من در ذريه ي آن مولود امامت و ولايت و وصيت را قرار مي دهم؛ پس پيغمبر راضي شد و به فاطمه پيغام فرستاد كه چنين مولودي براي تو خواهد شد. فاطمه جواب فرستاد كه مرا حاجتي به آن نيست. بار ديگر پيغمبر فرستاد به نزد او كه خدا ذريه ي او امامت و ولايت و وصيت خواهد قرار داد. پس فاطمه راضيه شد. پس با كراهت حمل برداشت و با كراهت زاييد. و حمل و از شير بازداشتن سي ماه كشيد. و اگر «اصلح ذريتي»؛ هر آينه همه ذريه ي او ائمه


مي شدند. ليكن «اصلح في ذريتي» گفت. و حسين شير فاطمه و غير او از زنان ديگر را نخورد. و از ابهام [17] پيغمبر شير نوشيد. پس گوشت او از گوشت پيغمبر است. و هيچ مولودي شش ماهه زائيده نشد، مگر عيسي و حسين [18] .

و در «كافي»، كه معتبرترين كتب اخبار است، اخبار بسيار ذكر كرد كه:

حسين شير هيچ زني نخورده [19] .

آيه ي هشتم، قوله تعالي:

(و فديناه بذبح عظيم) [20] .

در كتاب عيون اخبار الرضا، كه از تأليفات رئيس المحدثين، صدوق، است، به اسناد خود از حضرت امام رضا - عليه السلام- روايت كرده است حديث را كه حاصل مضمون آن است كه: مراد از «ذبح عظيم» ذبح امام حسين است [21] و قريب به آن را صدوق در امالي و ثقة الاسلام شيخ كليني در كتاب كافي روايت كرده است. و بر اين خبر اشكالي وارد آورده اند. حاصل آن اشكال اين است كه: اگر مراد از «ذبح عظيم» قتل امام حسين [عليه السلام] باشد، پس «مفدي عنه» كه اسماعيل است مرتبه ي آن بزرگتر از مرتبه ي «مفدي به» نخواهد بود، زيرا كه ائمه ي اخيار، از انبياء اولي العزم افضل مي باشند، اسماعيل كه اولوالعزم نيست. با اينكه ظاهر از فداء آن است كه «مفدي عنه» اشرف و افضل از «مفدي به» باشد.

و بعضي جواب گفته اند كه: حسين چون از اولاد اسماعيل بود، پس اگر اسماعيل


ذبح مي شد، حسين و پدرانش و اجدادش هيچ يك به وجود نمي آمدند. پس شكي نيست كه اين سلسله من حيث المجموع اجل از حسين و اشرف مي باشند. پس ذبح اسماعيل، ذبح كل است از پيغمبر و علي و حسنين و فاطمه. و ذبح كل، اجل و اعظم از ذبح جزء است.

و علامه ي مجلسي فرموده است در كتاب بحار كه: اين خبر داراي آن نيست كه اسماعيل فدا شد به حسين؛ بلكه صريح اين خبر آن است كه جزع ابراهيم به قتل فرزندش اگر به وقوع مي پيوست عوض داده شد به جزع آن جناب به ذبح حسين. و «فداء» بر معني ظاهرش محمول نيست، بلكه مراد مطلق تعويض است. و جزع بر حسين اشراف و اجل و اعظم است، و ثواب آن بيشتر است. و حاصل اين كه شهادت حسين امر مقرر مقدري بود، و براي رفع قتل از اسماعيل نبود تا اشكالي وارد شود. پس آيه بنابراين دو احتمال در آن مي رود: اول اينكه: مضافي مقدر باشد: اي فديناه بجزع مذبوح عظيم الشان. دوم اين كه باء سببيه باشد؛ اي فديناه به سبب مذبوح عظيم به آن جزع عليه، پس بر هر دو تقدير لابد است از حذف مضافي و يا مجازي [22] .

آيه ي نهم؛ قوله تعالي:

(كهيعص) [23] .

در كتاب اكمال الدين،كه از تأليفات صدوق است، و همچنين در بحار، از سعد بن عبدالله روايت كرده اند از حضرت صاحب الامر - عليه السلام - روايتي را كه حاصل مضمون آن اين است كه:

اين حروف از اخبار به غيب است كه حضرت حق تعالي آن را به حضرت


زكريا تعليم فرمود. كاف اشاره به كربلا است و هاء اشاره به هلاكت حسين و يآء اشاره به يزيد باغي ياغي طاغي است، و عين اشاره [به] عطش حضرت امام حسين است، و صاد اشاره به صبر حضرت سيدالشهداء مي باشد.

و روايت طولاني است به همين قدر اختصار گرديد [24] .

آيه ي دهم؛ قوله تعالي:

(اذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير) [25] .

در كتاب كامل الزياره كه از تأليفات شيخ بزرگوار ابوالقاسم جعفر بن قولويه است به اسناد خود از حضرت باقر - عليه السلام - روايت كرد كه آن حضرت فرمود كه:

مراد از الذين، علي و حسن و حسين است [26] .

آيه ي يازدهم؛ قوله تعالي:

(فلا عدوان الا علي الظالمين) [27] .

در تفسير عياشي به اسناد خود از حضرت صادق - عليه السلام - روايت نمود كه آن جناب فرمود كه:

ظالمان، اولاد كشندگان حسين مي باشند [28] .

آيه ي دوازدهم؛ قوله تعالي:


(و جعلها كلمة باقية في عقبه) [29] .

«مفضل» از حضرت صادق -عليه السلام-روايت نمود كه آن جناب فرمود كه: كلمة باقيه، امامت است كه خداي تعالي آن را در ذريه ي حسين تا روز قيامت قرار داد [30] .

آيه ي سيزدهم؛ قوله تعالي:

(و من عاقب بمثل ما عوقب به ثم بغي عليه لينصرنه الله) [31] .

هر كه عقاب نمود به مثل آنچه عقاب شده بود به آن. پس از آن ستم گرديده شد بر او هر آينه ياري مي كند خدا او را.

علي بن ابراهيم در تفسيرش فرمود كه:

آن كس، مراد پيغمبر است كه او را از مكه بيرون كردند و خواستند او را بكشند. پس عقاب كرد پيغمبر به مثل آنچه به او عقاب كرده بودند. پس در بدر مشركان را كشتند. پس از آن، ظلم گرديده شد بر پيغمبر به قتل حسين و آل پيغمبر. و خدا ياري مي كند ايشان را به حضرت قائم - عليه السلام. [32] .

آيه ي چهاردهم؛ و قوله تعالي:

(و لا تقتلوا أنفسكم ان الله كان بكم رحيما) [33] . در تفسير فرات، از حضرت باقر - عليه السلام - روايت شده است كه:


نكشيد اهل بيت پيغمبر شما را. [34] .

و آيات وارده در اين باب بسيار است چنانچه از كتاب صافي و بعضي از تأليفات اين فقير چون كتاب اسرار المصائب و تفسير توشيح ظاهر مي شود، ليكن به همين قدر اختصار شد.

لمؤلفه:



در شامگاه شد به افق چون مرا نظار

ديدم كه چرخ گشته چو زلف تتار تار



تاريك و تيره ابر سيه هر كناره [اي]

چهر سپهر و مهر گرفت از غبار بار



از ابرغم فرو شده شبنم به روي گل

گل چاك پيرهن زد و آمد هزار زار



بر ماه آه رفت و شد از آفتاب تاب

سياره با سكون شد و بي اختيار يار



هر گه زرعد و برق فرو ريخت اخگري

زد اخگر ستم به دل از هر كنار نار



پرسيدم از خرد چه آشفته عالم است

شور نشور آمد و ناپايدار دار



گفتا كه نيست روز جزا و محرم است

از شبنم سرشك نمي بر عذار [35] آر



زاغ زغن [36] به گلشن ايمان مقام كرد

يك سر خليد [37] بر بدن افتخار خار



نشنيده ي خديو [38] جهان شاه زين حسين

در كربلا نمود به جانان نثار ثار



اي شده دين پناه نواخان محمد است

در روز رستخيز كنش كامكار كار



الا لعنة الله علي القوم الظالمين.



پاورقي

[1] نساء 77:4.

[2] تفسير العياشي 258:1.

[3] اسراء 33:17.

[4] تفسير العياشي 290:2.

[5] الکافي 255:8.

[6] احزاب 72:33.

[7] فجر1:89-3.

[8] اين حديث در تفسير صافي موجود نمي‏باشند ولي در تأويل آلايات الباهره 792:2 حديثي از امام صادق - عليه‏السلام - آمده - است که ليالي عشر از امام حسن مجتبي تا امام حسن عسکري - عليهم‏السلام - مي‏باشد و مراد از شفع، اميرالمؤمنين و فاطمه - عليهاالسلام - هستند و مراد از وتر خود خداوند مي‏باشد. و همچنين در حديثي ديگر شفع رسول‏الله - صلي الله عليه و آله - مي‏باشد.

[9] ثواب الاعمال : 150.

[10] فجر30:89 - 27.

[11] بحار الانوار 219:44.

[12] صافات 88:37 و 89.

[13] الکافي 465:1.

[14] تکوير8:81 و 9.

[15] بحار الانوار 220:44.

[16] الاحقاف 15:46.

[17] ابهام:انگشت بزرگ، شصت.

[18] کامل الزيارة : 56 و 57.

[19] الکافي 464:1 و 465.

[20] صافات 107:37.

[21] عيون اخبار الرضا عليه السلام 209:1.

[22] بحار الانوار 226:44 و 227.

[23] مريم 1:19.

[24] کمال‏الدين 461:2، بحارالانوار 223:44.

[25] حج 39:22.

[26] کامل الزيارة : 63.

[27] بقره 193:2.

[28] تفسير العياشي 86:1.

[29] زخرف 28:43.

[30] کمال‏الدين 417:2.

[31] حج 60:22.

[32] تفسير القمي 86:2.

[33] نساء 29:4.

[34] تفسير فرات الکوفي : 102.

[35] عذار: گلعذار، گلرو، خوش صورت.

[36] زغن: زاغ گوشت رباي، گنجشک سياه.

[37] خليد: فرو رفت.

[38] سلطان، شاه، آقا، سرور.