بازگشت

سخنراني خطيب يزيد لعين و اعتراض امام سجاد به روايت ديگر


در «بحارالانوار» و «عوالم العلوم» آمده است كه صاحب «مناقب» و ديگران گفته اند: روايت شده:

يزيد ولدالزنا دستور داد تا منبري آماده كنند و خطيبي بالاي منبر رفته مردم را از بديهاي حضرت ابي عبدالله و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما(!!) و آنچه كرده اند آگاه نمايد.

خطيب پست، بالاي منبر رفت و خدا را حمد كرد! و بر او ثنا خواند! آن گاه به آن دو بزرگوار سلام الله عليهما ناسزا گفت و در اين امر زياده روي كرد، و سخن را در مدح معاويه و يزيد لعين به درازا كشاند و كارهاي نيكويي به آن دو ملعون نسبت داد.

راوي گويد: در اين هنگام امام سجاد عليه السلام بر آن خطيب فرياد زد:

ويلك ايها الخاطب! اشتريت مرضاة المخلوق بسخط الخالق، فتبوء مقعدك من النار.واي بر تو اي خطيب! خشنودي مخلوق را به غضب پروردگار عالم خريدي، پس جايگاه و منزل تو آتش است.

آن گاه امام زين العابدين عليه السلام رو به يزيد كرد و فرمود: اي يزيد! آيا اجازه مي دهي بالاي اين چوبها بروم و سخناني ايراد كنم، سخناني كه باعث خشنودي و رضايت خدا است و اجر و ثوابي براي حاضران در مجلس داشته باشد؟

رواي گويد: يزيد ملعون از اين كار امتناع نمود.

مردم به او گفتند: به او اجازه بده بالاي منبر رود، شايد ما از او چيزي بشنويم.


يزيد ملعون گفت: اگر او بالاي منبر رود، فرودنمي آيد جز آن كه من و فرزندان ابي سفيان را رسوا سازد.

به يزيد ملعون گفته شد: او كه نمي تواند سخن نيكو بيان نمايد.

يزيد گفت: همانا كه او از خانواده اي است كه كام آنها با علم باز شده (يعني در شيرخوارگي به علم آراسته شده اند).