بازگشت

امام سجاد در مجلس يزيد لعين


ابن نما رحمة الله گويد: امام سجاد عليه السلام در توصيف مجلس يزيد لعين مي فرمايد:

ما دوازده مرد بوديم كه به زنجير ستم بسته بودند و با اين حال ما را وارد مجلس يزيد لعين نمودند، چون در پيش يزيد لعين ايستاديم، رو به يزيد كردم و گفتم: اي يزيد! تو را به خداي تعالي سوگند مي دهم! چه گمان داري به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اگر ما را با اين حال ببيند؟

فاطمه، دختر امام حسين عليه السلام گفت: اي يزيد! آيا رواست كه دختران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اسير باشند؟

با شنيدن اين سخن، همه ي مردم گريه كردند و اهل خانه ي يزيد نيز گريستند، تا اين كه صدا به گريه بلند شد.

امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: مرا به زنجير ستم بسته بودند، به يزيد لعين گفتم: آيا اجازه مي دهي چند كلمه حرف بزنم؟

گفت: بگو ولي سخن بيهوده مگو!!

گفتم: من در موقعيتي هستم كه سزاوار نيست سخن بيهوده بگويم، گمان تو به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم چگونه است اگر مرا در زنجير ببيند؟

آن حرامزاده رو به اطرافيان خود كرد و گفت: زنجير او را بگشاييد [1] .

علي بن ابراهيم رحمة الله در تفسير خود مي نويسد:

امام جعفر صادق عليه السلام در توصيف مجلس يزيد لعين مي فرمايد:

هنگامي كه سر مطهر امام حسين عليه السلام را وارد مجلس يزيد لعين نمودند، و از طرفي امام سجاد عليه السلام و دختران حضرت اميرالمؤمنين صلوات الله عليه وارد كردند، امام سجاد عليه السلام را به زنجير ستم بسته بودند، پس يزيد لعين رو به آن حضرت كرد و گفت: يا علي بن الحسين! سپاس خدايي را كه پدر تو را كشت.

امام سجاد عليه السلام فرمود: خدا لعنت كند كسي را كه پدر مرا كشت.

يزيد لعين از اين پاسخ به خشم آمد و دستور داد كه گردن امام عليه السلام را بزنند.


حضرت فرمود: اگر مرا بكشي، پس چه كسي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را به سوي منازل و اوطان خود بازمي گرداند؟ آنها كه جز من محرمي ندارند.

آن ملعون گفت: تو آنها را به وطنشان بازمي گرداني.

آن گاه يزيد ملعون سوهاني خواست و به وسيله ي آن با دست خود زنجيرها را از گردن امام عليه السلام بريد، بعد گفت: يا علي بن الحسين! آيا مي داني اين كه خودم زنجير را از گردنت برمي دارم، منظورم چيست؟

حضرت فرمود: آري، مي خواهي احدي را جز تو بر ذمه من منتي نباشد.

يزيد لعين گفت: سوگند به خدا! جز اين منظوري نداشتم.

سپس يزيد لعين گفت: يا علي بن الحسين! (ما اصاب من مصيبة فبما كسبت ايديكم)؛ «مصايبي كه به شما رسيده به سبب چيزي است كه دست هاي شما آن را كسب كرده است.»

امام عليه السلام فرمود: هرگز چنين نيست، اين آيه در شأن ما نازل نشده، بلكه آيه اي كه در شأن ما نازل شده اين آيه شريفه است:

(ما أصاب من مصيبة في الارض و لا في انفسكم الا في كتاب من قبل أن نبرأها) [2] ؛

هر مصيبتي در زمين يا از نفس خويش به شما رسد همه در كتاب، پيش از آن كه همه را در دنيا ايجاد كنيم، ثبت است.

پس ما آن كساني هستيم كه بر آنچه از ما فوت شده است اندوهگين نمي شويم، و آنچه از دنيا به ما رسيده است، شاد نمي شويم [3] .

سيد بن طاووس رحمة الله گويد:

هنگامي كه حضرت زينب كبري عليهاالسلام سر مبارك امام حسين عليه السلام را در مجلس يزيد لعين ديد، دست به گريبان خود برد و آن را پاره كرد آن گاه با سوزدل و با صداي حزين و غمين كه دلها را مي سوزاند فرياد زد:

يا حسيناه! يا حبيب رسول الله! يابن مكة و مني! يابن فاطمة الزهراء سيدة نساء! يابن بنت المصطفي!

اي حسين! اي حبيب رسول خدا! اي فرزند مكه و مني! اي فرزند فاطمه ي زهرا


سيده ي زنان! اي فرزند دختر مصطفي!

سيد بن طاووس رحمة الله گويد: سوگند به خدا! آن بانوي محترمه با گريه و ناله اش همه ي كساني را كه در مجلس يزيد بودند به گريه آورد، و يزيد ملعون ساكت بود.

آن گاه خانمي از بني هاشم كه در آن مجلس حضور داشت شروع به ندبه بر امام حسين عليه السلام نمود، و فرياد مي زد:

يا حبيباه! اي آقاي اهل بيت من! اي فرزند پيامبر! اي سرپرست بيوه زنان و يتيمان! اي كشته ي فرزندان پيامبران!

سيد بن طاووس رحمة الله گويد: همه ي كساني كه ناله و ندبه ي او را شنيدند، گريه نمودند.


پاورقي

[1] مثير الاحزان: 98 و 99، بحارالانوار: 132:45.

[2] سوره‏ي حديد آيه‏ي 22..

[3] تفسير القمي، 363:2 و 364، بحارالانوار: 168:45 ح 14.