بازگشت

گفتگوي ام كلثوم با يزيد لعين


ابومخنف گويد: در اين هنگام يزيد لعين نگاهي به ام كلثوم عليهاالسلام كرد و گفت: اي ام كلثوم! آنچه را كه خدا در حق شما روا داشت، چگونه ديدي؟

حضرت ام كلثوم عليهاالسلام فرمود: اي فرزند طلقاء و آزادشدگان! [1] اينها حرم و كنيزان تو هستند كه در پس پرده اند، در حالي كه دختران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر شترهاي بي كجاوه سوارند، كه خوب و بد به آنها نگاه مي كند، و يهود و نصاري بر آنها صدقه مي دهد.


يزيد بي دين، از اين پاسخ با شهامت ناراحت شد و با غضب به آن خاتون نگاه كرد، يكي از اهل مجلس به آن ملعون گفت: او زن است، و مؤاخده نمي شود، پس خشم آن ملعون فرونشست [2] .

علي بن محمد مالكي در كتاب «فصول المهمه» مي نويسد:

هنگامي كه مخدرات طاهرات امام حسين عليه السلام را وارد مجلس يزيد نمودند، سر مطهر و شريف آن حضرت در برابر يزيد لعين بود.

وقتي اهل حرم اين منظره را ديدند حضرت سكينه و حضرت فاطمه سلام الله عليهما سعي مي كردند كه به سر مقدس و شريف نگاه كنند، ولي يزيد ولدالزنا سر را از آنها مي پوشانيد.

در اين هنگام، سر مطهر را ديدند، صيحه كشيدند و با صداي بلند گريه نمودند، از گريه ي آنها زنان يزيد و دختران معاويه گريه كردند، پس با صداي بلندشان ولوله اي برپا كردند.

حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: دختران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اسير هستند - يعني آيا روا است كه آنها اسير باشند؟ -.

حضرت سكينه عليهاالسلام كه دختر جواني نيكو بود، رو به يزيد كرد فرمود: اي يزيد! آيا اين عمل تو را شاد مي نمايد؟

آن حرامزاده گفت: به خدا سوگند! من از اين عمل شاد نشدم، و من اين عمل را مكروه مي دارم، آنچه از مصايب بر شما وارد شده از آنچه از شما گرفته شده، بزرگتر است.

سيد بن طاووس رحمة الله در توصيف ورود اهل بيت عليهم السلام به مجلس يزيد گويد:

آن گاه كه سر امام حسين عليه السلام را با زنان مخدرات و باقي مانده ي از اهل بيت امام عليه السلام را وارد مجلس يزيد لعين نمودند، در حالي كه آنها را محكم به ريسمان ها بسته بودند، هنگامي كه با اين حال، در برابر آن ملعون ايستادند، حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام به يزيد ولدالزنا فرمود: اي يزيد! تو را به خدا سوگند مي دهم! گمان تو بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم چگونه است اگر ما را با اين حال ببيند؟!

پس يزيد لعين دستور داد ريسمان ها را بريدند و آنان را از قيد طناب رها ساختند، آن گاه سر مطهر امام عليه السلام در برابر آن حرامزاده نهادند، و مخدرات مطهره را در پشت سر خود نشاند تا مخدرات مطهرات به سر مطهر نگاه نكنند، وليكن چشم امام


سجاد عليه السلام بر سر مطهر پدرش افتاد، و بعد از آن صحنه ي دلخراش هرگز گوشت كله (حلال گوشتي) نخورد [3] .


پاورقي

[1] طلقا کساني بودند که در روز فتح مکه به اسارت درآمدند، ولي حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آنها را آزاد کرد و معاويه و ابوسفيان لعنهما الله نيز از جمله‏ي آنها بودند. به همين جهت، حضرت ام‏کلثوم عليهاالسلام به آن واقعه اشاره کرده و يزيد را با اين صفت، خطاب مي‏نمايد. «مؤلف رحمة الله»..

[2] مقتل الحسين عليه‏السلام: 208، با اندکي تفاوت.

[3] بحارالانوار: 131:45 و 132.