بازگشت

سر اطهر امام حسين و دروازه ي ساعات شام


ابومخنف گويد: سر شريف امام حسين عليه السلام را از دروازه ي ساعات وارد شهر شام نمودند، مدت سه ساعت در آنجا نگاه داشتند، آن گاه آن را وارد مجلس يزيد لعنة الله نمودند كه مروان بن حكم لعين كنار آن ملعون نشسته بود، از آنها پرسيد: چگونه با آنها جنگ نموديد؟

گفتند: او با هيجده نفر از اهل بيت خود و پنجاه و اندي نفر از يارانش به سوي ما آمد، ما با آنها جنگ كرديم و همه ي آنها را كشتيم، و اينها سرهاي آنهاست، و اسيران بر پشت اشترانند.

مروان بن حكم لعين از خوشحالي و سرور - و يا از كبر و غرور - شانه هاي خود را تكان داد و گفت:



يا حبذا بردك في اليدين

و لونك الاحمر في الخدين



شفيت نفسي من دم الحسين

اخذت ثاري و قضيت ديني



اي مرحبا به لباس برد تو در دست ها (يعني لباسي كه دست ها و بدن تو را مي پوشانيد)؛ و مرحبا به رنگ سرخ تو در دو طرف گونه ات.

جگرم را از خون حسين شفا دادم؛ و خونبهاي خود را گرفته، و قرض خود را ادا نمودم.