بازگشت

ورود اسراي اهل بيت به قنسرين


راوي گويد: آن گاه آن بي دينان حركت كرده و تا به «قنسرين» رسيدند، شهري كه توسط اهل خودش آباد بود، چون مردم آنجا از آمدن آنها خبردار شدند دروازه هاي شهر را به روي آنها بستند، آنها را لعنت مي كردند و با سنگ مي زدند و مي گفتند: اي فاجران و گنه كاران!اي كشندگان فرزندان پيامبران! به خدا سوگند! حق نداريد به شهر ما وارد شويد، اگر وارد شويد در برابر شما مي ايستيم گر چه همه ي ما كشته شويم.

و چون آن بي دينان اين سخن بشنيدند از ترس وارد شهر نشده و از آنجا كوچ كردند.

راوي گويد: آن گاه حضرت ام كلثوم عليهاالسلام گريست و مي فرمود:



كم تنصبون لنا الاقناب عارية

كاننا من بنات الروم في البلد



اليس جدي رسول الله؟ وليكم!

هو الذي دلكم قصد الي الرشد



يا امة السوء! لا سقياً لربعكم

الا عذاباً كما احني علي البلد




چه قدر ما را بر شترهاي بي جهاز بدون چادر و معجر سوار مي كنيد؟! گويا ما از دختران روم در شهر هستيم.

آيا جد من رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيست؟ واي بر شما! او كسي است كه شما را به راه رشد و رستگاري راهنمايي كرد.

اي امت بد! خداوند چراگاه هاي شما را جز با عذاب؛ سيراب نكند چنان كه ساير شهرها را بازمي فرستد [1] .


پاورقي

[1] مقتل الحسين عليه‏السلام:185-180 با تفاوت.