بازگشت

امام حسين در محاصره دشمن


علامه مجلسي رحمة الله در «بحارالانوار» از صاحب «المناقب» و محمد بن ابوطالب چنين نقل كرده است:

چون ضعف و ناتواني بر امام حسين عليه السلام غلبه كرد، او از جنگ خسته شد. شمر ولدالزنا رو به لشكر كرد و فرياد زد: چرا ايستاده ايد؟ منتظر چه هستيد؟ اين مرد از زيادي زخم ها و تيرها ضعيف و خسته شده است، مادران شما به عزايتان بنشينند! بر او حمله كنيد.

لشكر اشقيا از هر جهت بر حجت خدا حمله كردند، حصين بن نمير ولدالزنا تيري انداخت و به دهان مبارك حضرت اصابت نمود [1] .

در كتاب «المعدن» به نقل از «المناقب» اضافه مي كند:

ابوايوب غنوي نيز تير مسمومي بر گلوي مبارك آن امام مظلوم عليه السلام زد، حضرت فرمود:

بسم الله و بالله، و لا حول و لا قوة الا بالله، و هذا قتيل في رضاء الله.

بسم الله و بالله و لا حول و لا قوة الا بالله (و اشاره به وجود خود كرد و فرمود:)

اين كشته ي در راه رضا و خشنودي خدا است.

زرعة بن شريك تميمي ولدالزنا ضربتي بر كتف چپ حضرت، و عمر بن خليفه


جعفي حرامزاده ضربتي بر رگ گردن آن حضرت زد، و سنان بن انس نخعي ملعون سينه اش را مورد هدف قرار داد [2] .

در «لهوف» مي نويسد: راوي گويد: هنگامي كه امام حسين عليه السلام از كثرت زخمها ناتوان و ضعيف شد و بدنش از زيادي تير مانند بدن خارپشت به نظر مي آمد صالح بن وهب مزني ملعون، نيزه اي بر پشت آن حضرت زد و حجت خدا صلوات الله عليه از اسب خود با روي راست بر زمين كربلا فرودآمد، در اين حال مي فرمود:

بسم الله و بالله و علي ملة ه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم.


پاورقي

[1] بحارالأنوار: 55 : 45.

[2] بحارالأنوار: 55 : 45.