بازگشت

شهادت حضرت علي اصغر


سيد بن طاووس رحمة الله در كتاب «اللهوف» مي نويسد:

امام حسين عليه السلام درب خيمه آمد و به حضرت زينت عليهاالسلام فرمود:

ناوليني ولدي الصغير حتي أودعه.

فرزند كوچك مرا بده تا با او وداع نمايم [1] .

شيخ مفيد رحمة الله در «الارشاد» مي نويسد:

فرزندش عبدالله را كه كودكي شيرخوار بود، آوردند و او را در بغل گرفت.

در «بحارالانوار» مي نويسد: او را مي بوسيد، و مي فرمود:

ويل لهؤلاء القوم اذا كان جدك محمد المصطفي خصمهم.

واي بر اين گروه! در آن هنگامي كه جد تو محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم خصم و دشمن آنان باشد.

و كودك در بغل حضرتش بود [2] .

در برخي از كتاب ها نقل شده است: حضرت زينت عليهاالسلام خواهر گرام آن امام مظلوم، كودكي از خيمه آورد و گفت:

يا أخي! هذا ولدك له ثلاثة أيام ما ذاق الماء فاطلب له من الناس شربة ماء. اي برادر! اين فرزند تو سه روز است كه آبي نچشيده است، براي او از اين مردم جرعه اي آب طلب كن.

حضرت فرزندش را روي دستان مبارك خود گرفت و فرمود:

يا قوم! قد قتلتم شيعتي و أهل بيتي، و قد بقي هذا الطفل، ويلكم! أسقوا هذا الرضيع، أما ترونه يتلظي عطشا من غير ذنب أتاه اليكم.

اي مردم! ياران و اهل بيت مرا كشتيد، اينك تنها اين كودك برايم مانده است، واي بر شما! اين طفل شيرخوار را آب دهيد، آيا نمي بنيد چگونه از تشنگي
مي سوزد بدون اين كه براي شما نافرماني كرده باشد؟

راوي گويد: در اين اثنا كه امام حسين عليه السلام آنان را مورد خطاب قرار داده بود ناگاه حرملة بن كاهل اسدي ملعون با تيري گلوي آن طفل را هدف قرار داد و او را در آغوش امام حسين عليه السلام ذبح كرد.

امام حسين عليه السلام دست خود را زير خون پاك گلوي او مي گرفت و چون از خون پر مي شد به سوي آسمان مي پاشيد [3] .

سيد بن طاووس رحمة الله گويد: آن گاه مي فرمود:

و هون علي ما نزل بي أنه بعين الله.

اين مصايب بر من سهل است چون خدا مي بيند [4] .

در كتاب «تظلم الزهراء عليهاالسلام» مي نويسد:

حضرت دست خود را زير گلوي كودك گرفت تا اين كه هر دو دستش از خون لبريز شد و فرمود:

يا نفس! اصبري و احتسبي فيما أصابك.

اي نفس! صبر كن و اين مصايب را اجر و پاداش بپندار.

پس از آن فرمود:

الهي تري ما حل بنا في العاجل، فاجعل ذلك ذخيرة لنا في الآجل.

خدايا! شاهدي كه اين گروه در دنيا با ما چه كردند؟ اين مصايب را در آخرت براي ما ذخيره كن.

امام باقر عليه السلام مي فرمايد: از خون گلوي حضرت علي اصغر عليه السلام كه امام حسين عليه السلام به سوي آسمان پاشيد، قطره اي به زمين بازنگشت [5] .

در «الارشاد» مي نويسد: آن گاه امام حسين عليه السلام فرمود:

يا رب! ان تكن حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذلك لما هو خير منه، وانتقم لنا من هؤلاء القوم الظالمين.

پروردگارا! اگر ياري و نصرت آسماني را از ما منع فرموده اي اين مصايب را بهتر از آن قرار ده و انتقام ما را از اين گروه ستمگر بگير.

آن گاه آن كودك را آورد و در ميان كشتگان اهل بيت خود قرار داد.


در «بحارالانوار» مي نويسد: سپس حضرت فرمود:

لا يكون أهون عليك من فصيل.

اين كودك شيرخوار نزد تو از بچه ي ناقه ي صالح، كمتر نيست [6] .

در «منتخب» مي نويسد: حضرت با چشمان حق بين خود به سوي آسمان نگاه كرد و فرمود:

اللهم أنت الشاهد علي قوم قتلوا أشبه الناس بنبيك و حبيبك و رسولك محمد صلي الله عليه و آله و سلم.

خداوندا! تو شاهدي بر گروهي كه شبيه ترين مردم به پيامبر و حبيب و رسول تو محمد صلي الله عليه و آله و سلم را كشتند.

در كتاب «الاحتجاج» گويد:

امام حسين عليه السلام از اسب خود پايين آمد و با غلاف شمشير خود قبري حفر كرد و كودك را كه آغشته به خونش بود دفن كرد، آن گاه برخاست و ابياتي كه بعدا مي آيد انشا فرمود [7] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار: 46 : 45.

[2] بحارالأنوار: 46 : 45.

[3] بحارالأنوار: 46 : 45، با اندکي تفاوت.

[4] بحارالأنوار: 46 : 45.

[5] تظلم الزهراء عليهاالسلام: 203، بحارالانوار: 46 : 45.

[6] بحارالأنوار: 47 : 45.

[7] الاحتجاج: 25 : 2، بحارالانوار: 49 : 45.