بازگشت

مبارزه ي حضرت قاسم بن حسن


علامه ي مجلسي رحمة الله مي نويسد: ابوالفرج و محمد بن ابوطالب و ديگران مي گويند: پس از او؛ عبدالله بن حسن بن علي بن أبي طالب عليهماالسلام عازم ميدان شد.

- در روايات بسياري آمده است كه او قاسم بن حسن عليه السلام بود -.

او نوجواني بود كه هنوز بالغ نشده بود، هنگامي كه امام حسين عليه السلام ديد او خود را آماده ي نبرد مي كند او را در بغل گرفت و شروع به گريه كردند، آن قدر گريستند تا اين كه بي حال شده و از هوش رفتند.

وقتي به هوش آمدند حضرت قاسم عليه السلام از امام حسين عليه السلام اجازه ي جنگ خواست، ولي امام حسين عليه السلام امتناع فرمود كه اجازه ي جنگ دهد.

حضرت قاسم عليه السلام التماس كرد و اصرار مي نمود و دست و پاي امام را مي بوسيد تا اين كه حضرت به او اجازه دادند [1] .

در كتاب «منتخب» آمده است: حضرت به او فرمود:

يا ولدي! تمشي برجلك الي الموت؟

فرزندم! آيا با پاي خود به سوي مرگ مي روي؟

عرض كرد:

و كيف لا يا عم! و أنت بين الأعداء وحيد فريد، و لن تجد محاميا و لا صديقا، روحي لروحك الفداء، و نفسي لنفسك الوقاء.

عمو جان! چگونه به سوي مرگ نروم در حالي كه تو در ميان دشمنان تنها و بي ياور هستي، و براي تو حمايتگر و دوستي نيست، روحم فداي روح شما و جانم سپر بلاي جان شما باد.

امام حسين عليه السلام به او اذن ميدان داد، سپس گريبان قاسم عليه السلام را شكافت و عمامه ي او را به دو قسمت كرد و به صورت نقاب، بر چهره ي نازنين او انداخت. آن گاه لباس او را به


صورت كفن بر او پوشاند و شمشير خود را به كمر قاسم عليه السلام بست، و او را به سوي معركه ي جنگ روانه كرد [2] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار: 34 : 45.

[2] المنتخب: 374.