بازگشت

مبارزه ي فرزندان امام حسن


در كتاب «منتخب» مي نوسيد:

هنگامي كه همه ي ياران امام حسين عليه السلام شهيد شدند نوبت جهاد به فرزندان برادر حضرتش رسيد.

ابومخنف گويد: امام حسين عليه السلام به طرف راست و چپ نگاه كرد و يار و ياوري نديد، آن گاه فرياد زد:

وا غربتاه! وا قلة ناصراه! أما من معين يعيننا! أما من ناصر ينصرنا! أما من خائف من عذاب الله فيذب عنا.

وا غربتاه! وا قلة ناصراه! آيا كسي نيست كه ما را ياري كند؟

آيا ياوري نيست كه ما را ياري نمايد؟

آيا كسي نيست كه از عذاب خدا بترسد و اين ستمكاران را از ما دفع كند؟

در اين هنگام؛ دو نوجوان كه در زيبايي مانند ماه بودند از خيمه بيرون آمدند، يكي از آنان احمد و ديگري قاسم از فرزندان امام حسن عليه السلام بودند، آنان مي گفتند:

لبيك لبيك اي آقا و مولاي ما! اينك ما در پيشگاه تو هستيم، هر فرماني داري به ما


امر كن كه رحمت و درود خدا بر تو باد!

حضرت فرمود: بر عمويتان سخت است كه به شما بگويد به سوي ميدان برويد و از حرم جدتان حمايت كنيد، پس حضرت قاسم عليه السلام به طرف ميدان شتافت.