بازگشت

مبارزه ي غلام ترك امام حسين


محمد بن ابوطالب گويد: امام حسين عليه السلام غلام تركي داشت، او از قاريان قرآن بود، پا به عرصه ي ميدان نبرد گذاشت و بر دشمن حمله كرده، او مي جنگيد و رجز مي خواند و مي گفت:



البحر من طعني و ضربي يصطلي

و الجو من سهمي و نبلي يمتلي



اذا حسامي في يميني ينجلي

ينشق قلب الحاسد المبجل



از نيزه و ضربه ي شمشير من، دريا گرم و سوزان مي شود؛ و هوا از تيرهاي من پر مي شود.

هنگامي كه شمشيرم در دست راست من آشكار شود؛ دل هر شخص حسود و متكبر شكافته مي شود.

او جنگيد تا اين كه گروهي را كشت، سپس به زمين افتاد، امام حسين عليه السلام به بالين او شتافت و گريست، و صورت مبارك خود را بر صورت او گذاشت.

آن غلام باوفا، چشمان خود را باز كرد، و جمال دلرباي آقاي مهربان خود، امام حسين عليه السلام را ديد و تبسمي كرد و به سوي رحمت پروردگار خود شتافت.