بازگشت

صبح عاشورا و آمادگي لشكر دشمن و تعداد نفرات آنها


از طرف ديگر؛ عمر سعد ملعون در روز عاشورا كه روز جمعه - و بنا به قولي: روز شنبه - بود لشكريان خود را آماده جنگ كرد، و با لشكر خود به سوي امام حسين عليه السلام يورش برد، و فرماندهي سمت راست لشكر آن ملعون را عمرو بن حجاج لعين و سمت چپ را شمر بن ذي الجوشن ولدالزنا بر عهده داشتند، و فرمانده سواره ها عروة بن قيس، و پياده ها شبث بن ربعي ملعون بود، و پرچم را هم به غلام خود «دريد» داده بود [1] .


در «بحارالانوار» از محمد بن ابوطالب نقل كرده است: تعداد نفرات لشكر آن ملعون، متجاوز از بيست و دو هزار نفر بودند.

در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است: تعداد نفرات لشكر آن ملعون، سي هزار نفر بودند [2] .

نگارنده گويد: ابومخنف در مقتل خود مي نويسد:

تعداد نفرات آن ملاعين هشتاد هزار سواره از اهل كوفه بود كه كسي از اهل شام و حجاز در ميان آنان نبود.

پس از آن؛ عمر سعد لعين، لشكر خود را آماده ي جنگ نمود، راست و چپ لشكر را آراست و شمر بن ذي الجوشن لعين را با بيست هزار سواره در طرف راست، و خولي بن يزيد اصبحي لعين را با بيست هزار سواره در چپ لشكر قرار داد، و خود آن ملعون با بقيه ي افراد در مركز لشكر ايستاد.

شيخ مفيد رحمة الله گويد:

از حضرت علي بن الحسين زين العابدين عليه السلام روايت شده كه حضرتش فرمود:

هنگامي كه لشكريان ستمگران به طرف امام حسين عليه السلام حمله كردند، حضرت دستان مبارك خود را به سوي آسمان بلند كرد و فرمود:

اللهم أنت ثقتي في كل كرب، و رجائي في كل شدة، و أنت لي في كل أمر نزل بي ثقة و عدة، كم من كرب يضعف فيه الفؤاد، و تقل فيه الحيلة، و يخذل فيه الصديق، و يشمت فيه العدو، أنزلته بك و شكوته اليك رغبة مني اليك عمن سواك، ففرجته و كشفته، فأنت ولي كل نعمة، و صاحب كل حسنة، و منتهي كل رغبة.

خداوندا! تو در هر مصيبتي تكيه گاه و پشت پناه من، و در هر شدت و سختي اميد من هستي. تو در هر امري كه بر من نازل مي شود تكيه گاه و پناه گاه من هستي، چه بسيار مصيبت و اندوهي كه دلها در آن ناتوان، و چاره در آن كمتر، و صديق و دوست در آن بي ياور، و دشمن در آن شماتت كرده و شاد مي گردد از طرف تو نازل شده و به سوي تو شكوه كردم، به جهت ميل و رغبتي كه به تو دارم، و از غير تو روگردانم؛ و تو آن را دفع كردي و آن را برداشتي، پس تو صاحب هر نعمت و صاحب هر حسنه؛ و سرانجام هر ميل و رغبت هستي.


امام زين العابدين عليه السلام مي فرمايد: لشكر دشمن هجوم آورده و در اطراف خيمه هاي امام حسين عليه السلام جولان مي كردند. آنان خندقي را كه در پشت خيام حفر شده و آتش از آن شعله ور بود، ديدند. شمر بن ذي الجوشن ملعون با صداي بلند فرياد زد: اي حسين! آيا پيش از روز قيامت به آتش شتاب نمودي؟!!

امام حسين عليه السلام فرمود: اين كيست؟ گويا او شمر بن ذي الجوشن است.

عرض كردند: آري.

حضرت به آن ملعون فرمود: اي پسر زن بزچران! تو براي سوختن در آن آتش سزاوارتري.

مسلم بن عوسجه خواست او را با تيري هدف قرار دهد، امام حسين عليه السلام او را از اين كار بازداشت.

مسلم به حضرت عرض كرد: اجازه بفرماييد آن ملعون را با تيري هدف قرار دهم، زيرا او فاسقي از دشمنان خدا و سركردگان ستمگران است. اكنون خدا مرا بر كشتن او توانا ساخته است.

امام حسين عليه السلام به او فرمود:

لا ترمه! فاني أكره أن أبدءهم بقتال.

به سوي او تيراندازي مكن! كه من دوست ندارم قبل از آنان جنگ را آغاز نمايم [3] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار: 4 : 45.

[2] بحارالأنوار: 4 : 45.

[3] الارشاد: 447 : 2، بحارالأنوار: 4 : 5 و 45.