بازگشت

لشكر ابن سعد ليعن و مانع شدن از آب فرات


محمد بن ابوطالب مي گويد: لشكر ابن سعد لعين برگشت و در كنار فرات فرودآمد و ميان آب و امام حسين عليه السلام و اصحابش، مانع شدند.

تشنگي بر امام حسين عليه السلام و يارانش غلبه كرد، امام حسين عليه السلام كلنگي برداشته و به پشت خيمه ي اهل حرم آمد، و نوزده خط به سمت قبله ايجاد كرد، آن گاه آنجا را كند تا گود شد، ناگاه چشمه اي از آب گوارا جوشيد.

امام حسين عليه السلام و همه ي يارانش از آن آب نوشيدند، و مشكها را پر كردند، سپس


چشمه فرورفت و اثري از آن باقي نمانده و ديده نشد.

اين جريان به ابن زياد ملعون رسيد، او نامه اي بدين مضمون به سوي عمر سعد ولدالزنا نوشت:

خبردار شدم كه حسين چاه مي كند و آب مي جوشد و خود و اصحابش مي نوشند، ملاحظه كن! هنگامي كه نامه ي مرا دريافت كردي با تمام توان او را از اين كار منع كن، و دايره ي محاصره را بر آنان تنگ بگير، و نگذار قطره اي از آب بچشند، و با او همان گونه رفتار كن كه با عثمان نيكوكار!! - لعنه الله - رفتار كردند.

پس از آن كه اين نامه به عمر سعد ملعون رسيد، با تمام توانش عرصه را بر امام حسين عليه السلام تنگ تر كرد.

شيخ مفيد رحمة الله در كتاب «الارشاد» گويد:

عمر سعد لعين، در همان ساعت، عمرو بن حجاج ملعون را با پانصد نفر سواره فرستاد تا در كنار شريعه ي فرات فرودآمده و ميان آب و امام حسين عليه السلام و اصحابش حايل شوند و نگذارند يك قطره آب از آنجا بردارند.

اين جريان، سه روز پيش از شهادت امام حسين عليه السلام رخ داد.

از طرفي، عبدالله بن حصين ازدي ملعون - كه از قبيله ي «بجيله» به شمار مي رفت - با صداي بلندي فرياد زد: اي حسين! آيا آب را نمي بيني كه در درخشندگي (يا صافي يا در رنگ) مانند وسط آسمان است؟ سوگند به خدا! از آن آب قطره اي نخواهيد چشيد تا اين كه از تشنگي بميريد!

امام حسين عليه السلام فرمود:

اللهم اقتله عطشا، و لا تغفر له أبدا.

خداوندا! او را از تشنگي بميران، و هرگز او را نيامرز.

حميد بن مسلم گويد: سوگند به خدا! پس از نفرين حضرت، در همان مكان نزد او رفتم، سوگند به خدايي كه جز او خدايي نيست! او را ديدم در حالي كه آب مي خورد و شكمش پر مي شد ولي سير نمي شد، بعد قي مي كرد و صدا مي زد: تشنه ام، تشنه ام، دوباره آب مي خورد و شكمش پر مي شد و باز قي مي كرد، و از تشنگي مي سوخت، پس


بدين حالت بود تا اين كه هلاك شد، از رحمت خداي تعالي دور باد [1] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار: 389 : 44.