بازگشت

ملاقات طرماح با امام حسين


ابن نما رحمة الله در كتاب (مثير الأحزان) گويد:

به من روايت شد كه طرماح بن حكم گفت: من توشه و آذوقه جمع كرده بودم و براي عيال خود مي بردم كه امام حسين عليه السلام را ملاقات كردم،گفتم: در مورد خودتان به شما تذكر مي دهم، تو را اهل كوفه فريب ندهد، سوگند به خدا! اگر وارد كوفه شوي تو را خواهند كشت، مي ترسم به كوفه نرسيده تو را بكشند، پس اگر واقعا تصميم بر جنگ داري در كنار اين كوه فرودآي، زيرا كه آن كوه، كوهي است محكم، سوگند به خدا! هرگز در اين كوه به ما ذلت و خواري نرسيده، و همه ي اهل قبيله ي من نظرشان بر ياري تو است و مادامي كه در ميان آنان باشي از تو دفاع مي كنند.

حضرت فرمود:

ان بيني و بين القوم موعدا أكره أن اخلفهم، فان يدفع الله عنا فقديما ما أنعم علينا و كفي، و ان يكن ما لابد منه، ففوز و شهادة، ان شاء الله.

همانا ميان من و اهل كوفه وعدگاهي است، دوست نمي دارم كه خلف وعده كنم (يعني بايد به كوفه بروم)، پس اگر خداوند از ما دفاع كند اين نعمتي است كه از قديم، خدا به ما التفات فرموده، و شر دشمن را از ما كفايت نموده است، و اگر غير آن باشد كه چاره اي از آن نيست، آن رستگاري و شهادت است، ان شاء الله.

طرماح گويد: سپس آذوقه را به سوي اهل و عيال خود بردم، و كارهايي را به آنان سفارش كردم، و به سوي امام حسين عليه السلام حركت كردم، در اثناي راه، سماعة بن يزيد نبهاني را ملاقات كردم، او خبر شهادت حضرت را به من رساند، و من بازگشتم [1] .


پاورقي

[1] مثير الأحزان: 39 و 40، بحارالأنوار: 369 : 44.