بازگشت

منزل عذيب و خواب امام حسين


آن گاه امام حسين عليه السلام حركت كرد تا در منزل (عذيب) فرودآمد، حضرت در آنجا نزديك ظهر خوابيدند بعد در حالي كه مي گريستند بيدار شدند.

فرزندش گفت: پدر جان! چرا گريه مي كني؟

فرمود:

يا بني! انها ساعة لا تكذب الرؤيا فيها، و انه عرض في منامي عارض فقال: تسرعون السير و المنايا تسير بكم الي الجنة.

اي فرزندم! اين ساعت، ساعتي است كه خواب آن دروغ نمي شود، در خواب فردي بر من ظاهر شد، و گفت: شما در رفتن شتاب مي كنيد، و مرگ شما را به سوي بهشت مي برد.

سپس كاروان حضرت حركت كرد تا به منزل (رهيمه) رسيد [1] .


در (بحارالانوار) آمده: رياشي از ناقل حديث خود نقل مي كند و مي گويد:

آن سال در موسم حج شركت كرده بودم، از ياران خود دور شدم تا به طرف منزل (رهيمه) آمدم، وقتي نزديك اين منزل رسيدم (خيمه هايي ديدم)، گفتم: اين خيمه ها از آن كيست؟

گفتند: از آن حسين عليه السلام است.

گفتم: فرزند علي و فاطمه عليهماالسلام؟

گفتند: آري.

گفتم: آن حضرت در كدام خيمه تشريف دارند؟

گفتند: در اين خيمه ي بزرگ.

به طرف آن خيمه رفتم، حسين عليه السلام را در حالي كه به درب خيمه تكيه داده بودند؛ ديدم، پيش روي آن حضرت نامه اي بود كه قرائت مي فرمودند، سلام كردم، جواب سلام عنايت فرمودند.

عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! پدر و مادرم فداي شما باد! چه مسأله اي شما را در اين سرزمين بي آب و گياه فرودآورده؟ سرزميني كه نه كشتزاري دارد و نه داراي كوه و حصاري محكم است كه دشمن را دفع نمايد؟

حضرت فرمودند:

ان هؤلاء أخافوني، و هذه كتب أهل الكوفة، و هم قاتلي، فاذا فعلوا ذلك و لم يدعوا الله محرما الا انتهكوه، بعث الله اليهم من يقتلهم حتي يكونوا أذل من قوم الأمة.

همانا بني اميه مرا به قتل تهديد كردند، (و به كشتن، مرا ترسانيدند)، اين نامه هايي كه پيش روي من است نامه هاي (دعوت) اهل كوفه مي باشد. آنان قاتلان من هستند، وقتي اين كار را انجام مي دهند (و مرا مي كشند) و كاري را كه خداوند حرام كرده است هتك حرمت كرده و پرده ي آن را مي درند در اين هنگام، خداي متعال كسي را به سوي آنان مي فرستد كه آن چنان آنها را مي كشد تا اين كه از كنيزان ذليل تر و خوارتر گردند [2] .



پاورقي

[1] امالي الصدوق: 217 ضمن ح 239 مجلس 30.

[2] بحارالأنوار: 368 : 44.