بازگشت

شجاعت حضرت مسلم


علامه مجلسي رحمة الله در «بحارالانوار» گويد:

در برخي از كتابهاي مناقب از علي بن احمد بن اسحاق، از حميدي، از سفيان بن عيينه، از عمرو بن دينار روايت شده كه گويد: امام حسين عليه السلام حضرت مسلم را به كوفه فرستاد، او مانند شير بود.


عمرو و ديگران گويند: قوت و قدرت آن شير بيشه ي شجاعت به حدي بود كه مردي را به دست مي گرفت و به بالاي بام پرتاب مي كرد [1] .

همچنين در كتاب «بحارالانوار» از ابن شهراشوب نقل شده:

هنگامي كه مسلم عليه السلام بر آن ملاعين حمله كرد اين شعر را مي خواند:



هو الموت فاصنع ويك ما أنت صانع

فأنت بكأس الموت لا شك جارع



فصبر الأمر الله جل جلاله

فحكم قضاء الله في الخلق ذائع



آن مرگ است كه در پيشاپيش ايستاده است واي بر تو! هرچه مي خواهي انجام بده؛ پس تو بدون ترديد از كاسه ي مرگ خواهي نوشيد.

پس به امر و قضاي خداوند جليل صبر كن؛ كه حكم قضاي خدا در ميان خلق شايع است.

حضرت مسلم عليه السلام چهل و يك نفر از آن ملاعين را به هلاكت رساند [2] .

در كتاب «منتخب» آمده است:

گروه زيادي از آنان را به هلاكت رساند، چون ابن اشعث اين صحنه را ديد قاصدي به ابن زياد ملعون فرستاد و از وي اسب سوار و نيروي پياده ي كمكي خواست.

ابن زياد در جواب گفت: مادرت به عزايت بنشيند! يك نفر به تنهايي، اين همه كشتار به راه انداخته؟ چگونه است كه تو را به سوي شخصي كه از او قويتر و دليتر است - يعني حضرت سيدالشهداء عليه السلام بفرستم؟

محمد بن اشعث در جواب او گفت: گويا تو مرا به سوي بقالي از بقال هاي كوفه يا جرمقاني از جرامقه ي شهر حيره فرستاده اي، (نه) بلكه مرا به سوي شمشيري از شمشيرهاي محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم فرستاده اي [3] .

در «بحارالانوار» از ابن شهراشوب نقل مي نمايد:

ابن اشعث گفت، اي امير! آيا نمي داني كه مرا به سوي شير شجاع و شمشير براني كه در دست مرد شجاعي از فرزندان بهترين خلق است؛ فرستاده اي؟!

باز برمي گرديم به روايت «منتخب» (مي گويد:)

هنگامي كه پاسخ محمد بن اشعث به ابن زياد ملعون رسيد، لشكر بسياري را به ياري او فرستاد، و چون حضرت مسلم عليه السلام اين لشكر را ديد به خانه ي آن زن برگشت و خود را آماده كرده و به سوي آن ملاعين حمله ور شد، حضرت مسلم عليه السلام گروه زيادي


از آنان را به هلاكت رساند، در اثر حملات آن ملاعين، بدن مباركش از اصابت تيرهاي زيادي مانند بدن خارپشت گرديد.


پاورقي

[1] بحارالأنوار: 354 : 44.

[2] بحارالأنوار: 354 : 44.

[3] المنتخب: 416.