بازگشت

امام حسين جد بزرگوارش رسول خدا را در خواب مي بيند


محمد بن ابوطالب گويد: امام حسين عليه السلام از كنار قبر مطهر جدش به خانه مراجعت كرد تا صبح شد، شب دوم نيز حضرتش به زيارت قبر جد بزرگوارش آمد، چند ركعت نماز خواند، وقتي از نماز فارغ شد فرمود:

اللهم هذا قبر نبيك محمد صلي الله عليه و آله و سلم، و انا ابن بنت نبيك، و قد حضرني من الأمر قد علمت.

اللهم اني احب المعروف و انكر المنكر، و أنا أسألك يا ذالجلال و الاكرام بحق القبر و من فيه الا اخترت لي ما هو لك رضي، و لرسولك رضي.

خداوندا! اين قبر پيامبر تو محمد صلي الله عليه و آله و سلم و من پسر دختر پيامبر تو هستم، تو از بلاهايي كه به من رسيده آگاه هستي.

خداوندا! همانا من معروف را دوست مي دارم، از منكر بدم مي آيد، از تو مي خواهم اي صاحب جلال و احسان! به حق اين قبر و آن وجودي كه در اين قبر آرميده است، آنچه كه رضايت و خشنودي تو و رسول تو در آن است براي من اختيار نمايي.

محمد بن ابوطالب گويد: حضرت آن شب را كنار قبر جد بزرگوارش بود، دعا مي كرد و مي گريست، نزديك صبح، سر مبارك خود را به قبر مطهر گذاشت و خوابش برد، ناگاه در عالم خواب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را مي بيند كه در ميان گروهي از ملائكه است آنها اطراف حضرتش را احاطه كرده اند، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم جلو آمد، و امام حسين عليه السلام را به آغوشش كشيد و ميان دو چشمانش را بوسيد، و فرمود:

حبيبي يا حسين! كأني أراك عن قريب مرملا بدمائك، مذبوحا بارض كرب و بلاء،من عصابة من امتي، و أنت مع ذلك عطشان لا تسقي، و ظمآن لا تروي، و هم مع ذلك يرجون شفاعتي يوم القيامة، لا أنا لهم الله شفاعتي.

حبيبي يا حسين! ان أباك و امك و أخاك قدموا علي و هم مشتاقون اليك، و ان لك في الجنات لدرجات لن تنالها الا بالشهادة.

حبيب من اي حسين! گويا مي بينم به زودي به دست گروهي از امت من به خون خود آغشته و سر مطهر تو را در سرزمين كربلا از تن جدا كرده اند، و تو در حالي كه عطشاني آب نمي دهند، و تشنه اي سيراب نمي كنند، آن گروه شقي،


با اين كارشان در روز قيامت به شفاعت من اميدوار هستند، خداوند شفاعت مرا به آنان نرساند.

حبيب من اي حسين! همانا پدر، مادر و برادر تو نزد من آمده اند، آنان مشتاق ديدار تو هستند، همانا براي تو در بهشت درجات و مقاماتي است كه به آن، جز با شهادت نايل نمي شوي.

محمد بن ابوطالب گويد: امام حسين عليه السلام در عالم خواب به جد بزرگوارش نگاه كرد و فرمود:

يا جداه! لا حاجة لي في الرجوع الي الدنيا، فخذني اليك و أدخلني معك في قبرك.

اي جد بزرگوار! من نمي خواهم به دنيا برگردم دست مرا بگير و همراه خودت ببر.

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

لابد لك من الرجوع الي الدنيا حتي ترزق الشهادة، و ما قد كتب الله لك فيها من الثواب العظيم، فانك و أباك و أخاك و عمك و عم أبيك تحشرون يوم القيامة في زمرة واحدة، حتي تدخلوا الجنة.

تو بايد به دنيا برگردي، تا اين كه شهادت نصيب تو گردد، و آنچه خداوند احديت براي تو از اجر و پاداش نوشته است نايل شوي، همانا پدر، برادر، عمو و عموي پدر تو روز قيامت در يك گروه محشور مي شويد تا همگي وارد بهشت شويد.

محمد بن ابوطالب گويد: امام حسين عليه السلام با ترس و رعب از خواب بيدار شد، و خواب خود را بر اهل بيت خود و پسران عبدالمطلب تعريف كرد، همه ي آنها (از اين خواب) غمگين شدند. در آن روز، در شرق و غرب جهان خانواده اي غمگين تر و گريان تر از خانواده ي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نبود.

-پله=2