بازگشت

شبهات عامي بودن ابومخنف


در پاره اي از منابع رجالي و تاريخي، نكاتي درباره ابومخنف آمده است كه عامي بودن وي را مي رساند كه اينك به مهمترين آنها مي پردازيم:

1- شيخ مفيد در پايان كتاب «جمل» مي گويد: «.. آنچه ما به اختصار نقل كرديم، گزارشهايي از اخبار بصره و انگيزه هاي فتنه آن و گفتار صاحبان آراء درباره نبرد جمل بود و تمامي آنچه را ذكر كرديم از رجال عامه بود و نه خاص. ما در اين كتاب آنچه را شيعه در اين باره نقل كرده است نياورديم». [1] روشن است كه جمل ابومخنف يكي از منابع مهم كتاب جمل شيخ مفيد است. پس مفيد وي را از رجال عامه دانسته است.

2- ابن ابي الحديد معتزلي مي گويد: «ابومخنف از محدثان و از جمله كساني است كه صحت امامت امت را به انتخاب مردم مي داند؛ وي نه شيعه است و نه از رجال آنان به شمار مي رود». [2] .

3- علامه مجلسي نيز در مصادر بحارالانوار از مقتل وي به عنوان يكي از كتابهاي عامه ياد كرده است. [3] .

4- ابومخنف مطالبي نقل كرده كه با عقايد و آراء تشيع همگون نيست مانند اينكه مي گويد: چون وليد در مدينه خبر مرگ معاويه را به امام حسين عليه السلام داد، حضرت فرمود: انا لله و انا اليه راجعون خداوند معاويه را رحمت كند و به تو پاداش خير دهد. [4] .

آنچه ياد شد هرگز در مقابل ادله شيعه بودن وي تاب مقاومت ندارد و عامي بودن وي را محرز نمي كند و از اين دلايل تنها در حد شبهه مي توان ياد كرد.

اما كلام شيخ مفيد: وي در مقام جدل بوده است و در اين مورد چنانكه بر اهل فن پوشيده نيست از اندك مناسبتي براي مرام خود استفاده مي شود، لذا نمي تواند مورد استناد واقع شود، بهترين شاهد اين مدعا اينكه در كتاب ياد شده از جمل ابراهيم بن محمد ثقفي، صاحب كتاب «الغارات» مطلب نقل مي كند [5] و حال آنكه ثقفي بدون هيچ شبهه اي شيعه بلكه اماميه است. [6] گويا شيخ مفيد مي خواهد بگويد اين نيز اخبار ابومخنف كه شما گزارشهاي وي را قبول داريد، چنانكه اين موضوع درباره ي يعقوبي، مسعودي و... كه مورد پذيرش فريقين هستند، صادق است.

اما سخن ابن ابي الحديد اساسا براي ما حجت نيست چه اينكه اولا سخن وي صرف ادعاست و هيچ گونه دليلي بر مدعايش اقامه نكرده است. ثانيا ابن ابي الحديد متخصص فن رجال نيست تا در اين مورد كلامش مورد استناد باشد. ثالثا مي توان گفت وي از آن جهت كه از اعتزاليان است، مانند همگنانش، سعي بر اين دارد كه همه بزرگان و اعاظم را به طائفه خود نسبت دهد. اما سخن علامه مجلسي از سر تفحص و تحقيق نبوده است و نمي شود بدان استناد كرد، وانگهي خود وي در وجيزه ابومخنف را از ممدوحان شمرده است. [7] .

اما درباره مطالب سست و ناهمگون با مذهب شيعه، بايد گفت كه اصل كتاب وي در دست نيست تا دانسته شود كه آنچه نقل مي شود نيز از آن اوست و يا ممكن است از افزوده هاي ناقلان و ناسخان باشد. وانگهي وي همه مطالب را مانند بسياري از گزارشگران مستند آورده است و عهده دار تمييز سره از ناسره نيست. بگذريم كه اين گونه نقل كردن نشانه اي از رعايت امانت است و همين باعث شده كه آثار وي مورد پذيرش فريقين واقع شود.


پاورقي

[1] الجمل، شيخ مفيد، تحقيق سيد علي ميرشريفي، دفتر تبليغات اسلامي، قم، ص 423.

[2] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي الحديد، تحقيق ابوالفضل ابراهيم، اسماعيليان، قم، ج 1، ص 147.

[3] بحارالانوار،، علامه مجلسي، مؤسسه الوفا، بيروت، ج 1، ص 25.

[4] تاريخ طبري، تحقيق ابوالفضل ابراهيم، مصر، ج 5، ص 339.

[5] الجمل، ص 130 و 167.

[6] رجال نجاشي، ص 17؛ فهرست شيخ طوسي، ص 5؛ رجال علامه، ص 5؛ جامع الرواة، ج 1، ص 32.

[7] الوجيزه في الرجال، علامه مجلسي، ص 162.