بازگشت

ظلم ستيزي


از ديگر ويژگي هاي شخصيت رهبري قيام عاشورا ظلم ستيزي است. همواره در طول تاريخ نقطه متقابل حق و باطل در محور ظلم و ستم بر مردم بوده است كه اساس حركت انبيا در طول تاريخ قيام عليه اين خصيصه ناپسند است. حضرت در اوايل حركت خويش اين ويژگي خود را ضمن خطبه اي چنين بيان مي نمايد:

«اي مردم رسول خدا فرمود هر كس حاكم زورگويي را ببيند كه محرمات خدا را حلال كرده، پيمان الهي را شكسته، با سنت پيمبر خدا مخالفت نمايد و با بندگان خدا به گناه و ستم رفتار كند[ و با اين حال ]در برابر او هيچ اقدامي عملي يا لفظي انجام ندهد، بر خداوند است كه او را با آن ستمگر يك جا وارد كند. آگاه باشيد كه بني اميه، شيطان را پيروي و طاعت خداوند رحمن را رها كردند، فساد را ترويج نمودند، حدود الهي را تعطيل كردند، بيت المال را به خود اختصاص دادند، حرام خدا را حلال و حلالش را حرام نمودند، و من از ديگران[ براي ابراز مخالفت ]سزاوارترم». [1] .

حضرت با اين سخنان حريم شكني ها را بر حاكم و حكومت باطل و ظالم يزيد بن معاويه تطبيق داد و مردم را به قيامي تمام عيار عليه او دعوت نمود و اين كلمات به بيان گوياتر درصدد بيان اين ضرورت است كه حكومت، حق و حقانيتش بر محور معصوم است و بايستي خلع حكومت از امويان و بني اميه صورت گيرد و خلافت و حكومت در مسير اصيل و صحيح خود برگردانده شود:

«سوگند به جان خودم، شايسته رهبري نيست مگر كسي كه به قرآن عمل كند، بر پا دارنده عدل و متدين به دين حق باشد و جان خود را براي اجراي آن در راه خدا گرو بگذارد». [2] .

امام از يك سوي شايسته سالاري در امر خلافت و حكومت را طرح نموده و از سوي ديگر عدم لياقت يزيد را افشا مي نمايد و پيشاپيش براي تبيين مسئله، آن را تقابل حق و باطل معرفي مي كند نه دعواي شخصي و قبيله اي:

«ما و بني اميه بر محور خداوند متعال با هم جنگ داريم؛ ما گفتيم خدا راست گفته است آنان گفتند خدا دروغ گفته است». [3] .

«آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل جلوگيري نمي گردد. در چنين شرايطي شخص با ايمان به حق بايد از جان خود بگذرد و مشتاق لقاء باشد كه من در چنين وضعي مرگ را جز شهادت و سعادت و زندگي با ستمگران را جز زندگي نكبت بار و ذلت نمي بينم». [4] .

بنابراين اگر خليفه و زمامداري كه بايد نمونه عملي شريعت و قانون باشد، تظاهر به فسق و فجور نمايد و در مقام مبارزه با خدا و رسول خدا و مردم با ايمان برخيزد، تسليم و خضوع در برابر او يعني تسليم در برابر فسق و فجور و خضوع در برابر فحشا و منكر و ظلم و ستم، افشاگري امام از يك سو و رسوايي يزيد در ظلم و ستم نمايي از سوي ديگر، آن چنان فضاحتي را برايش به بار آورد كه مفتيان و عالماني از اهل سنت مانند آلوسي [5] ، تفتازاني، [6] شوكاني [7] ، جاحظ [8] و ابن عماد حنبلي [9] حكم به كفر يزيد داده اند.

به هر تقدير ظلم ستيزي و جان باختن در اين راه عاملي شد كه ماهيت كريه و زشت بني اميه افشاء و رسوا گردد و يك نفرت عمومي عليه حكومت يزيد پيدا شود و بيداري جامعه و پيدايش انقلاب ها و تعرضها عليه حكومت بني اميه صورت گيرد از قبيل:

- انقلاب توابين

- انقلاب مردم مدينه

- قيام مختار ابي عبيده ثقفي

- انقلاب زيد بن علي بن الحسين (ع)


پاورقي

[1] الکامل في التاريخ، ج 4، ص 48، و نيز ر.ک: الطبري، تاريخ الطبري، ج 4، ص 304.

[2] الکامل، ج 4، ص 21، و نيز ر.ک: لاطبري، ج 4، ص 262.

[3] موسوعه‏ي کلمات الامام الحسين، ص 563.

[4] الطبري، ج 4، ص 305؛ بحارالانوار، ج 44، ص 381.

[5] تفسير روح المعاني، ذيل آيه 23-4 سوره محمد (ص).

[6] شرح عقائد النسفيه، ص 188.

[7] نيل الاوطار.

[8] الرسائل، ج 11، ص 15، چاپ مصر سال 1384 ه.

[9] شذرات الذهب، ج 1، ص 9-68.