بازگشت

عدالت خواهي


ويژگي ديگر نهضت عاشورا مسئله عدالتخواهي است كه شعاع و گستره ي زيادي را به خود اختصاص داده است. آن چه در دوران حكومت امويان مشهود است، ستمكاري و اجحاف آنان در حق مردم مي باشد.

امام در مقابل اين حركات و رفتارهاي ظالمانه حكومت و حاكم وقت راهي غير از مبارزه در پيش نداشتند و در سخنراني هاي خود متذكر مي شدند كه طبق دستور رسول اكرم (ص) در مبارزه با حكومت هاي سلطه جو و جائر، شايسته ترين فرد براي راه اندازي قيام عليه حكومت سياسي است. [1] .

از نظر امام (ع) كسي حق امامت دارد كه مطابق كتاب خدا حكم كند و به اقامه ي قسط قيام كند [2] و حكومت بني اميه عكس اين ويژگي را دارد و بايد عليه آن و براي اقامه ي عدل قيام كرد.

ماهيت عدالتخواهي در واقعه عاشورا بيانگر قيامي با انگيزه نفي ظلم و جنايات حكومت اموي است. جهاد و شهادت از ابزار لازم وكوبنده براي رويارويي كامل با استبداد حاكم داخلي و خارجي است. تلاش براي تأمين عدالت اجتماعي از ايده هاي بزرگ رهبر انقلاب عاشورا بود؛ ايده هايي كه جامعه امروزي نياز وافري بدان دارد و متفكران نوگرا با نوشته ها، مبارزات و با فتاوي خود، در جستجوي تحقق آنها هستند.

جهاد و شهادت در راه عدالت جويي هرگز بدين معنا نيست كه با ديد راديكاليستي به واقعه عاشورا نگريسته شود و تحليل اين گونه صورت گيرد كه حضرت امام حسين (ع) با مرگ قهرمانانه ي خويش راه جديدي را براي عدالت جويان تاريخ نشان داد و آن دفاع از آرمان

خود حتي با پذيرش شكست ظاهري بود. [3] بلكه حركت عدالتخواهي درس بزرگي براي همه انسانهاي آزاده تاريخ است زيرا او اين فداكاري را در شرايطي انجام داد كه در سراسر جهان، انساني به بزرگي و عظمت وي وجود نداشت، چنان كه در پستي و پليدي نيز هيچ كس به پاي يزيد و ديگر دشمنان امام نمي رسيد.

در جامعه ي يزيدي كه فساد همه جا را فراگرفته بود و كار به جايي رسيده بود كه جز قيام و نهضت براي راه اندازي عدالت اجتماعي چاره اي نبود آن هم به وسيله كسي كه كم ترين شائبه اي ندارد و اقدامش براي جامعه سند و صحت است. بر اين اساس براي ايجاد تغيير در ساختار جامعه فاسد و براي مبارزه با جور و ستم و قانون شكني، براي حضرت راهي غير از برافراشتن بيرق عدالت جويي و عدالت خواهي نبود تحقق آن نيز در گرو چشم پوشيدن از رفاه عادي خود و خانواده و پذيرش آن همه مصائب و شكنجه و كشته شدن و اسارت و غارت نسبت به خود و اهل بيت بود. امويان در طول دوران حكومت خود همواره هم به اهل بيت ستم كردند و هم ميان بندگان خدا رفتاري ظالمانه و روشي بر اساس طغيان و عدوان پيش گرفتند. در اين چنين رويكردي وظيفه هر مسلماني ايجاب مي كرد كه با ستم مبارزه كند به ويژه كسي نظير حضرت سيدالشهداء (ع) زيرا سكوت در مقابل حكومت باطل يزيدي و بي تفاوت بودن نسبت به وضع موجود جامعه عامل نهادينه شدن و ثبات هر چه بيشتر معيارها و ارزشهاي ضد دين مي گرديد و به قدرتهاي جابر مشروعيت اجتماعي و سياسي مي بخشيد.


پاورقي

[1] موسوعه کلمات الامام الحسين، ص 360.

[2] ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 39.

[3] غزالي از نويسندگان نوگراي بزرگ مصري است که قائل اين کلام است، ر.ک: اللواء الاسلام، سال 19، ش 10 (سپتامبر 1965 ص 645 تا 658).