بازگشت

سخنراني ابومسلم خراساني در مدينه


ابومسلم خراساني، سردار فاتح عباسيان در آغاز حكومت سفاح، در مدينه خطبه اي ايراد كرد كه به دليل اهميت مطالبش، آن را نقل مي كنيم. او چنين گفت:

«سپاس خداوندي را كه خود، خويشتن را ستوده و براي خود آيين اسلام را برگزيد و سپس محمد صلي الله عليه و آله را پيامبر خويش ساخت - كه درود


خدا بر او باد - و آنچه را لازم بود به او وحي فرمود و او را از ميان خلق خويش انتخاب كرد. نفس او از همان مردم و خاندانش از خاندان ايشان است، و خداوند در كتاب خويش، با علم خود آن را حفظ فرموده و فرشتگان بر حقانيت آن گواهي داده اند و فرموده: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» [1] (يعني: خداوند چنين اراده كرده است كه از شما خانواده (پيامبر) هر گونه پليدي را دور سازد و شما را پاك و پاكيزه قرار دهد.)

و پس از محمد صلي الله عليه و آله، حق را در اهل بيت او قرار داده است و پس از او گروهي از ايشان به سختي و گرفتاري، شكيبايي ورزيدند و بر استبداد و خودكامگي صبر كردند و گروهي ديگر از اهل بيت صلي الله عليه و آله در راه ملت و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله با بندگان شيطان و دشمنان خدا جنگيدند و جهاد كردند. اين گروه از دشمنان خدا كساني بودند كه جهان فاني را بر جهان باقي برگزيدند و درصدد استوار كردن ظلم و سست كردن عدالت و حق بودند. آنان باده گساراني عياش و اهل ساز و آواز و مزمار و طنبور بودند؛ اگر به آنان تذكر داده مي شد، نمي پذيرفتند و اگر به سوي حق دعوت مي شدند، پشت مي كردند؛ زكات و صدقات و بيت المال مسلمانان را در راه شهوات خود، و غنايم مسلمانان را در راه كارهاي زشت و ناروا، و اموال مردم را در راه گمراه ساختن مردم مصرف مي كردند و مردم مي پنداشتند كه ديگران از آل محمد صلي الله عليه و آله به حكومت سزاوارترند.

اي مردم، چرا و چگونه چنين شد؟ آيا براي شما صرف صحابي پيامبر بودن فضيلت بيش تري از قرابت و خويشاوندي با پيامبر دارد؟ كه خاندان


پيامبر شريك در نسب و تبار او بودند و وارثان آنچه كه از آنان ربوده شد. خاندان پيامبر، افراد جاهل شما را زدند (تا به حق برگردند) و در قحطي و خشك سالي، گرسنگان شما را خوراك دادند.

به خدا سوگند، شما هرگز براي مدتي كم نيز آنچه را خداوند براي خود برگزيده است، انتخاب نكرديد و همواره و پي در پي پس از رحلت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله، فردي از خاندان تيم (ابوبكر) و سپس فردي از خاندان عدي (عمر) و سپس فردي اموي (عثمان) و يا اسدي (عبدالله زبير) و يا سفياني (معاويه) و يا مرواني (مروان حكم) را برگزيديد تا آن كه كسي به سوي شما آمد كه نه نامش را مي دانستيد و نه خاندانش را مي شناختيد و او با شمشير خود، شما را كوبيد و با زور، تسليم او شديد در حالي كه تحقير شده بوديد. (مقصود خود ابومسلم است.)

آل محمد صلي الله عليه و آله پيشوايان هدايت و روشنگران راه پرهيزگاري و امامان مدافع حق و سرورانند، پسر عموهاي پيامبرند و خانه ي آنان جايي است كه جبرئيل با قرآن فرود آمد. چه بسيار ستمگران سركش و تبه كاران ظالم را كه خداوند به دست آنان درهم شكست. خداوند به وسيله ي آنان، هدايت را استوار و كوردلي را برطرف نمود. هرگز چون عباس (عموي پيامبر صلي الله عليه و آله) شنيده نشده است! و چگونه مردم براي رعايت حق حرمت او، خضوع نكنند؟! او پس از پدر رسول خدا صلي الله عليه و آله، به منزله ي پدر او است. آري، او يكي از دست هاي پيامبر و پوست ميان دو چشم رسول خدا است. در بيعت عقبه، امين پيامبر صلي الله عليه و آله بود و در مكه، ياور او و پيك او به نزد مردم مكه بود و حامي پيامبر صلي الله عليه و آله در جنگ حنين به هنگام نبرد. او با هيچ فرمان و حكم پيامبر مخالفت نكرد. او روز نيق العقاب در مورد


احزاب به پيشگاه پيامبر صلي الله عليه و آله شفاعت كرد. همانا كه در اين موضوع، براي صاحبان خرد، عبرت است.»

ابن ابي الحديد در شرح اين جملات مي گويد: «منظور ابومسلم از كلمه ي «اسدي» عبدالله زبير و «آن كسي كه نامش را نمي دانستيد و خاندانش را نمي شناختيد» خود او است؛ زيرا نسب ابومسلم معلوم نبود و درباره ي او اختلاف است كه آيا او از بردگان آزاد شده است يا از عرب. منظور از «بيعت عقبه» نيز بيعت هفتاد تن از انصار در مكه با پيامبر و مقصود از «نيق العقاب» روز فتح مكه است كه عباس در آن روز، در مورد ابوسفيان و مردم مكه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله شفاعت كرد و پيامبر آنان را بخشيد. [2] .


پاورقي

[1] احزاب (33)، آيه‏ي 33.

[2] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 7، ص 162. توضيح آن که ابومسلم، اين مرد مزور و چاپلوس به مقتضاي سياست روز، سخن مي‏گفت و مصلحت نديد که نامي از ابوطالب، حامي بزرگ پيامبر صلي الله عليه و آله، و يا از جهاد و فداکاري أميرالمؤمنين در جنگ‏هاي پيامبر صلي الله عليه و آله ببرد. سزاي او هم آن شد که اندکي پس از همين سخنراني، پاداش خود را با شمشير دژخيمان منصور عباسي دريافت کرد و کشته شد که اين خود مايه‏ي عبرت است.