بازگشت

سوزاندن اجساد سران بني اميه


مسعودي، مي نويسد: سفاح، نخستين خليفه ي عباسي، دستور نبش قبر


سران اموي و سوزاندن اجساد آنان را صادر كرد.

عمرو بن هاني طائي مي گويد: «من همراه سفاح و عبدالله بن علي عباسي براي شكافتن قبرهاي بني اميه، حاضر بودم. چون به گور هشام بن عبدالملك، خليفه ي قاتل زيد بن علي، رسيديم، جسد او را از قبرش بيرون كشيديم. بدنش تقريبا سالم بود و فقط نوك بيني او كنده شده بود. عبدالله بن علي دستور داد ابتدا هشتاد تازيانه بر جسد هشام زدند، سپس فرمان داد آن را آتش بزنند.

آن گاه پيكر سليمان بن عبدالملك (خليفه ي ديگر اموي) را در سرزمين دابق [1] از قبرش بيرون آوردم. چيزي جز استخوان هاي دنده اش و ستون فقرات و سرش نيافتم. آن را هم آتش زديم. نسبت به ديگر اجساد بني اميه كه در شام مدفون بودند نيز همين كار را كرديم. گورهاي آنان عمدتا در منطقه ي «قنسرين» شام بود.

سپس به دمشق برگشتيم و گور وليد بن عبدالملك (خليفه ي ديگر اموي) را شكافتيم كه در آن چيزي نيافتيم. آن گاه گور عبدالملك مراوان، خليفه ي مقتدر اموي، را نبش كرديم. مقداري از بن موهاي سرش باقي مانده بود. به سراغ گور يزيد بن معاويه هم رفتيم. در آن، جز مقداري استخوان چيزي نبود و از زير گلو تا پاشنه هاي پايش فقط يك خط سياه، كه گويي با زغال و يا خاكستر باشد، در تمام لحدش باقي مانده بود. ما قبرهاي همه ي بني اميه را در هر جا كه سراغ داشتيم، شكافتيم و اگر جسدي در آن بود، سوزانديم.»

ابن ابي الحديد مي گويد: «اين قصه را در سال 605، در حضور ابوجعفر يحيي بن زيد علوي، كه نقيب بني هاشم بود، مطرح كردم و


پرسيدم: معلوم است سوزاندن پيكر هشام به تلافي سوزاندن بدن زيد بن علي بوده است، اما آن هشتاد تازيانه كه به بدن هشام زدند، چه علتي داشت؟ ابوجعفر گفت: گمان دارم كه آن هشتاد تازيانه حد قذف بوده باشد؛ زيرا هشام به زيد جسارت كرد و به مادر او فحش داد و سخن ناسزا گفت و تهمت زد. به برادر زيد، امام باقر، نيز اهانت نمود.» [2] .


پاورقي

[1] دهکده‏اي در منطقه حلب سوريه.

[2] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 7، ص 131؛ به نقل از مروج الذهب، ج 3، ص 207 - 206.