بازگشت

شهادت يحيي


يحيي و ياران اندك خود، مردانه جنگيدند و پس از سه شبانه روز نبرد و مقاومت و كشتار كثيري از افراد دشمن، به شهادت رسيدند. يحيي در روز سوم نبرد، با آن كه زخم هاي فراواني به او رسيده بود،مردانه مي جنگيد. اما ناگهان تيري به پيشاني پاك او اصابت كرد و كار او را ساخت؛ همان گونه كه زيد، پدر بزرگوار يحيي، نيز با تيري كه به پيشاني او اصابت كرد به شهادت رسيد. كسي كه اين تير را به پيشاني يحيي زد نامردي از طايفه ي


عنزه بود كه زره و سلاح او را نيز به غنيمت برد. سر مقدس او نيز توسط نامرد ديگري به نام سورة بن محمد از بدنش جدا شد. سر او را براي نصر بن يسار، استاندار خراسان، فرستادند و نصر نيز سر يحيي را براي وليد بن يزيد، خليفه ي اموي، به شام فرستاد. [1] .

در قيام ابومسلم خراساني، اين دو نفر - يعني: سورة بن محمد و آن مرد عنزي - دستگير شدند و ابومسلم دستور داد دست و پاي آنان را قطع كردند و بر دارشان زدند. [2] .

درباره ي شجاعت يحيي، گفته اند: او جواني دلير بود و هميشه در صفوف مقدم جبهه، با دشمن روبه رو مي شد و از انبوه دشمنان و تنهايي خود، ترس و وحشتي نداشت.

شهادت يحيي عصر روز جمعه اي از سال 125 ه. ق. اتفاق افتاد. [3] عمال بني اميه جسد يحيي را در دروازه ي جوزجان بر دار زدند. [4] جعفر احمر مي گويد: «من خود جسد يحيي را بر سر دار، در دروازه ي جوزجان مشاهده كردم». [5] .

جنازه ي او همچنان بالاي دار بود تا وقتي كه ابومسلم قيام كرد. آن گاه آن را پايين آوردند و غسل دادند و كفن كردند و بر آن نماز گزاردند و در همان جوزجان به خاك سپردند. متصدي انجام اين كارها خالد بن ابراهيم و حازم بن خزيمه و عيسي بن ماهان بودند.


امام صاحب «المجر» مي گويد: «ابومسلم بر بدن او نماز خواند و آن را به خاك سپرد.» [6] .

همان گونه كه اشاره شد، نصر بن يسار، والي خراسان، سر بريده ي يحيي را نزد يوسف بن عمر، استاندار كوفه، فرستاد و او آن سر مقدس را به شام، نزد وليد، خليفه ي اموي، فرستاد. وليد بن يزيد نيز سر را به مدينه فرستاد و دستور داد آن را در دامن مادرش ريطه بيندازند. موقعي كه سر يحيي را در دامن مادرش نهادند، نگاهي تأثرآميز به سر بريده ي فرزندش كرد و با صداي لرزان و چشماني گريان گفت:

«شردتموه عني طويلا و اهديتموه الي قتيلا، فصلوات الله عليه و علي آبائه بكرة و اصيلا.»

او را مدت زيادي از من آواره كرديد و حالا سر بريده ي او را به من هديه مي دهيد. درود خداوند بر او و پدانش باد، صبحگاهان و شبانگاهان.

و دست انتقام چنان كرد كه وقتي بني عباس به قدرت رسيدند، عبدالله بن علي بن عبدالله بن عباس، سر بريده ي مروان بن محمد را براي مادرش فرستاد تا آن را در دامنش قرار دهند. علت را پرسيدند، گفت: اين كار به تلافي كار بني اميه نسبت به يحيي بن زيد. [7] .


پاورقي

[1] مقاتل الطالبيين، ص 108.

[2] کامل ابن‏اثير، ج 5، ص 272؛ مقاتل الطالبيين، ص 108.

[3] رياض السالکين، شرح صحيفه‏ي سجاديه، سيد علي خان شيرازي، مقدمه، ص 70.

[4] کامل ابن‏اثير، ج 5، ص 272؛ مقاتل الطالبيين، ص 108.

[5] مقاتل الطالبيين، ص 108.

[6] مقاتل الطالبيين، ص 108.

[7] رياض السالکين، مقدمه، ص 70.