بازگشت

ماجراي دفن بدن و سر بريده ي زيد


عمال اموي پس از جنگ و متلاشي كردن نهضت، به دنبال جسد زيد عليه السلام بودند. ياران وفادار زيد عليه السلام پس از مشورت با همديگر، به نظرشان رسيد كه شبانه بدن او را دفن كنند و جوي آبي را از روي آن عبور دهند تا دشمن متوجه بدن نشود. [1] همين كار را هم كردند.

اما گزارش يك جاسوس و عامل نفوذي نقشه ي آنان را براي استاندار كوفه فاش ساخت و آن نامردان بدن مقدس زيد را از قبر بيرون آوردند و سر از بدنش جدا كردند و جسد او را به دار زدند. بني اميه، كه از نهضت زيد ضربه ي سختي خورده بودند، براي آن كه انتقام مناسبي از دودمان پيامبر صلي الله عليه و آله گرفته و مردم را هم ترسانده باشند، سال ها بدن زيد را بالاي


دار نهادند. در تاريخ آمده است كه مدت چهار سال بدن مبارك زيد عليه السلام بالاي دار بود تا فرزندش، يحيي، قيام كرد و آن بدن مطهر را به دستور وليد بن يزيد از دار پايين آوردند، با آتش سوختند و خاكستر آن را بر روي رود فرات پاشيدند [2] تا كم ترين اثري از او نباشد. اما هنوز هم مقام زيد عليه السلام در كوفه، محل زيارت و مكان مقدسي است؛ همان جا كه بعدها شيعيان در محل سوزاندن بدن زيد عليه السلام بر آن بنايي ساختند كه تا امروز نيز مورد احترام و زيارتگاه دوستان خاندان پيامبر عليهم السلام است.

سر بريده ي زيد عليه السلام را به شام،نزد خليفه ي اموي بردند و او پس از چند روز، سر را به مدينه فرستاد تا خاندان پيامبر عليهم السلام را بترساند و زهر چشمي از آنان بگيرد. والي مدينه سر زيد عليه السلام را جلوي قبر پيامبر صلي الله عليه و آله آويخت. سرانجام سر را به مصر بردند و در محراب مسجدي دفن نمودند كه آن جا نيز زيارتگاه مهمي براي دوستان خاندان پيامبر عليهم السلام است. اين مسجد به نام «محرس الخصي» مشهور است. مردم خوش طينت و محبان اهل بيت عليهم السلام در مصر، هر هفته يك شنبه ها شب و روز به آن جا مي روند و زيارت مي كنند. [3] .

خبر شكست ظاهري نهضت مقدس زيد عليه السلام و فاجعه ي جانگداز وي و ياران فداكارش در تمام بلاد اسلامي آن روز، موجب تأثر عميق مسلمانان انقلابي و بيدار شد و در تمام مجالس و محافل سياسي آن روز، بحث از


نهضت و شهادت زيد عليه السلام بر سر زبان ها بود و در كوفه مركز انقلاب، در شام پايگاه قدرت دشمن، در مصر محل تحت نفوذ حكومت اموي، در مدينه زادگاه زيد عليه السلام و حتي در نقاط دوردست كشور وسيع اسلامي آن روز مانند، ري خراسان و ديگر بلاد اسلامي، واكنش هاي تندي به همراه داشت و ملت مسلمان شهادت پرچمدار انقلاب اسلامي و خون خواه امام حسين عليه السلام و فرزند امام سجاد عليه السلام و از دست دادن قهرماني با فضيلت و فداكار همچون او را فاجعه اي بزرگ و ثلمه اي جبران ناپذير در عالم اسلام مي دانستند.

كه كوفه و مدينه بيش از همه جا از اين حادثه ي ناگوار منقلب و متأثر بود. احساسات مردم، به خصوص پس از شهادت زيد عليه السلام با جنايات حكومت اموي به اوج رسيده بود و هر آن انتظار مي رفت اين مشعل جاويد در گوشه اي از بلاد اسلامي آن روز شعله ور شود و انتقام جويان و مبارزان سلحشور علوي و مسلمان دست به قيامي دوباره بر ضد دستگاه كثيف اموي بزنند. بازماندگان اين قهرمان علوي، به خصوص فرزند رشيد زيد، يحيي، بيش از همه براي رهبران اين قيام مورد نظر مردم بود و چنين نيز شد.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 7، ص 189 - 188؛ مقاتل الطالبيين، ص 97 و ص 98؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 446.

[2] تاريخ طبري، ج 7، ص 189 - 188؛ مقاتل الطالبيين، ص 97 و ص 98؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 446.

[3] تاريخ طبري، ج 8، ص 276؛ عمدة الطالب، ابن‏عنبه، ص 258؛ النجوم الزاهرة في اخبار القاهره، يوسف تغري، ج 1، ص 281؛ قاموس الرجال، شيخ محمد تقي تستري، ج 4، ص 564؛ زيد الشهيد، ص 165 - 164.