بازگشت

جنگ در كوفه


صبح روز چهارشنبه، عمال حكومت و لشكر يوسف بن عمر آماده هجوم به ياران زيد عليه السلام شدند. زيد عليه السلام دو نفر از يارانش را به شهر فرستاد و به آنان گفت؛ خود را نزديك مسجد برسانند و شعار انقلابيان (يا منصور امت) را سردهند تا شايد مردم حركتي كنند و بدانند كه قيام آغاز شده است.

بين مأموران زيد عليه السلام و عمال حكومت درگيري پيش آمد. يكي از آنان به شهادت رسيد و ديگري دست گير شد و او را نزد استاندار بردند. او نيز به دستور استاندار به شهادت رسيد. اين چهارمين شهيد انقلاب زيد عليه السلام پيش از شروع جنگ بود. [1] .


سعد بن خيثم، يكي از ياران زيد عليه السلام، مي گويد: «روز نخست نبرد تعداد ما به حدود پانصد نفر رسيد و لشكر دشمن بيش از دوازده هزار نفر بود.» [2] گر چه در تعداد ياران زيد اختلاف است، اما به طور مسلم، درصد كمي از بيعت كنندگان به ميدان رزم قدم نهادند.

دو لشكر در سپيده دم روز چهارشنبه اول ماه صفر 121 ه. ق. با هم روبه رو شدند؛ در يك جبهه، فرزندي قهرمان از ذريه ي پيامبر صلي الله عليه و آله و از نسل حسين عليه السلام و جمعي از شيعيان وفادار و در جبهه ي ديگر، لشكر كوفه و جمعي اندك از شاميان ساكن عراق به فرمان دهي يوسف بن عمر و در يك كلام، حق و باطل رو در رو قرار گرفتند.

زيد، فرمانده ي شجاع علوي، از لشكر خود سان ديد، ميمنه و ميسره و قلب لشكر را سامان داد، خود فرمان دهي كل را به عهده گرفت و پيش از شروع جنگ، خطبه خواند و در ضمن آن، ياران خود را به صبر و مقاومت دعوت نمود و به آنان متذكر شد كه به شيوه ي امام اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ بصره و شام عمل كنند؛ بر فراريان و زخميان و كساني كه به خانه ها پناه برده اند، حمله نكنند و مردانه بجنگند.

شيپور جنگ نواخته شد و لشكر حق و باطل به هم حمله ور شدند. فرياد «الله اكبر» و شعار «يا منصور امت» ياران زيد در همه جا بلند بود.

نصر بن خزيمه، فرمانده لايق و فداكار زيد عليه السلام، با ياران خود از هر طرف به دشمن يورش بردند. در نخستين حمله، فرمانده ارتش دشمن به هلاكت رسيد و اين نخستين پيروزي نيروهاي انقلاب بود. ياران زيد عليه السلام دشمن را تا درون شهر عقب راندند و جنگ در ميدان هاي شهر و مراكز حساس


درگرفت.

تاريخ مي گويد: زيد عليه السلام در روز نبرد، شجاعت و شهامت بي نظيري از خود نشان مي داد و درست همانند جدش، علي عليه السلام، دشمن را تار و مار مي كرد. [3] شعرا و بزرگان درباره ي شجاعت زيد عليه السلام، سخن ها گفته اند كه در اين مختصر جاي بحث آن نيست. [4] .

نيروي تحت فرمان دهي زيد عليه السلام به مراكز مهم شهر رسيدند. دشمن به شدت مقاومت مي كرد. سه مركز مهم مورد نظر زيد عليه السلام بود:

1. مسجد كه جمعيت زيادي از مردم در آن محاصره شده بودند؛

2. قصر و دارالاماره كوفه؛

3. خزانه و مركز دارايي.

زيد عليه السلام با تدبير جنگي و تشكيل گروه هاي رزمي، به اين سه مركز مهم حمله ور شد. نيروهاي زيد عليه السلام تا پاي ديوارهاي مسجد رسيدند و پرچم ها را بالا گرفتند و شعار «الله اكبر» و «يا منصور امت» سر دادند تا بلكه مردم حركتي كنند و هجوم آورند و درهاي مسجد را باز كنند و به صفوف انقلابيون بپيوندند. اما افسوس از مردم سست عنصر كوفه! آنان حركتي نكردند و اگر هم احيانا كسي به طرف در يا ديوار مسجد حركت مي كرد، تيراندازان از روي ديوار يا پشت بام ها او را مي زدند. [5] .

نيروهاي زيد عليه السلام به طرف دارالرزق (محل نگه داري اموال) حمله كردند و آن را گشودند. زيد عليه السلام دستور داد آن جا را به محاصره ي خود


درآورند و از غارت و چپاول افراد فرصت طلب جلوگيري كنند.

روز چهارشنبه تا شب، جنگ ادامه پيدا كرد و تقريبا نيروهاي انقلاب در همه ي جبهه ها موفق شدند. در تاريكي شب، جنگ فروكش كرد و از دشمن تلفات زيادي بر جاي ماند. ابومعمر مي گويد: در آن روز، بيش از دو هزار تن از نيروهاي دشمن به هلاكت رسيدند. [6] .

ضربات كوبنده و تلفات سنگيني بر دشمن وارد گرديد. آنان شب را به مداواي مجروحان و دفن اجساد پرداختند.

روز پنج شنبه دوم صفر، جنگ سهمگيني در انتظار شهر كوفه بود. زيد عليه السلام در حالي كه زرهي آهنين بر تن داشت و قباي سفيدي زير آن پوشيده بود و بر سر كلاه خودي نهاده بود، شمشير در دست، ياران خود را براي ادامه ي جهاد مهيا ساخت. دشمن زخم خورده و انتقام جو نيز به سازمان دهي نيروهايش پرداخت و ارتشي منظم به فرمان دهي عباس بن سعيد مزني، رئيس شهرباني شهر، به طرف نيروهاي انقلاب، كه در محله ي دارالرزق سنگر گرفته بودند، يورش آوردند.

دو نيرو به شدت درگير شدند. يوسف بن عمر، استاندار كوفه، مرتب نيروهاي كمكي به ميدان مي فرستاد و لحظه به لحظه شعله هاي جنگ بيش تر زبانه مي كشيد. در اين روز، نصر بن خزيمه، فرمانده لايق و افسر شجاع زيد عليه السلام، به شهادت رسيد. شهادت او ضربه اي سخت براي ياران او بود. با وجود اين، زيد بن علي عليه السلام همچون طوفاني سهمگين، ارتش دشمن را درهم مي نورديد و با ياران اندك خود، چنان مردانه مي جنگيد كه تاريخ كم تر نظير آن را به ياد دارد.


جنگ روز دوم عمدتا در محله ي سبخه جريان داشت. بنابراين روز دوم نبرد را «يوم السبخه» ناميده اند.

در اين روز، زيد عليه السلام همان اشعار حماسي جدش امام حسين عليه السلام، را به شكل رجز مي خواند و مي جنگيد. انقلابيون به شدت تحت فشار بودند و تلفاتي نسبتا زياد بر آنان وارد شده بود، اما مقاومت مي كردند. در عصر اين روز، دومين فرمانده ي نيروهاي انقلاب، معاوية بن اسحاق، از سرداران شجاع و نمونه، به شهادت رسيد و ضربه اي سخت بر جبهه ي انقلاب وارد شد. ولي مردم ديدند زيد عليه السلام و يارانش به شكل عجيب و حيرت آوري، به قلب دشمن حمله مي كنند و گويا همه دل به شهادت بسته اند. زيد عليه السلام همچون تند بادي شديد صفوف دشمن را در هم مي شكست و از كشته پشته مي ساخت. [7] .


پاورقي

[1] همان.

[2] مقاتل الطالبيين، ص 95.

[3] مقاتل الطالبيين، ص 94 - 93.

[4] بعضي از اين اشعار در وقايع الايام (وقايع ماه رمضان)، ص 102 - 100، آمده است.

[5] مقاتل الطالبيين، ص 94.

[6] وقايع الايام، شهر صيام، ص 102.

[7] انساب الاشراف، ج 3، ص 442؛ مقاتل الطالبيين، ص 141 - 2؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 3، ص 287.