بازگشت

نهي ناصحان


بعضي از افراد دورانديش و - به اصطلاح - سياسي همچون داود بن علي بن عبدالله عباس [1] موقعي كه خبر تصميم زيد را شنيدند، با او ملاقات كردند و او را از رفتن به عراق برحذر داشتند؛ درست همان گونه كه ناصحاني امام حسين عليه السلام را از رفتن به عراق برحذر مي داشتند و از او خواستند كه از اين تصميم خطرناك بگذرد به قول مردم كوفه اعتماد نكند.

اما هدف زيد عليه السلام همان هدف امام حسين عليه السلام بود و او پاسخي جز پاسخ جدش، حسين عليه السلام، نداشت. او تكليف خود را خوب مي شناخت و از سياستمداران و ناصحان دلسوز، اوضاع كوفه و مردم زمان خود را بهتر مي شناخت و تصميم خود را گرفته بود.

زيد عليه السلام در پاسخ داود بن علي گفت: «يابن عم كم نصبر لهشام؟» [2] (پسر عمو، چه قدر بر هشام (خليفه ي اموي) صبر كنيم؟) و به


محمد بن علي بن ابي طالب، كه وي را از قيام برحذر مي داشت، چنين پاسخ داد: «اين مردم به من پناه آورده اند. من اگر به درخواست و استغاثه ي آنان توجهي نكنم خود را در مقابل خدا مسؤول مي دانم؛ من ديگر تحمل اين همه ظلم را ندارم. مگر نمي بيني كه اينان (عمال حكومت) چگونه مرا بازيچه ي خويش قرار داده اند؛ گاهي به شام و گاهي به عراق و گاهي به حجاز مي كشانند؟ و زروگويي ثقيف (يوسف بن عمر ثقفي، استاندار عراق) مرا ملعبه ي خويش قرار داده است؟» سپس به اشعاري تمسك جست كه خلاصه ي آن اين است: مرگ با عزت بهتر از زندگي در خواري و ذلت است. [3] .


پاورقي

[1] داود بن علي در سال 81 ه. ق متولد شد و در سال 133 در مدينه در سن 52 سالگي درگذشت. وي بسيار زيبا و سخنور و از بزرگان بني هاشم بود. (معارف، ابن‏قتيبه، ص 163).

[2] انساب الاشراف، ج 3، ص 431.

[3] شرح نهج‏البلاغه، ج 3، ص 287؛الکامل في التاريخ، ابن‏اثير، ج 5، ص 233.