بازگشت

مقام زهد و تقوا


زيد بن علي عليه السلام مظهر زهد و تقوا بود. او، خود فرمايد: «به خدايي كه عالم به باطن زيد است سوگند، كه زيد بن علي از زماني كه چپ و راست خود را شناخته، حرامي مرتكب نشده است!»

امام صادق عليه السلام درباره اش فرمود: «كان مؤمنا و عارفا...» [1] (يعني: او با


ايمان و معرفت بود.) قيام او نيز براي رياست و حكومت نبود، بلكه براي انتقام خون شهداي كربلا و امر به معروف و نهي از منكر بود [2] و در صورت پيروزي، حكومت را به «رضاي آل محمد صلي الله عليه و آله (امام صادق عليه السلام)» تحويل مي داد. امام صادق عليه السلام فرمود: اگر او پيروز مي شد، به عهد خود وفا مي كرد و مي دانست كه با حكومت چه كند. [3] امام هشتم نيز فرمود: زيد چيزي براي خود نمي خواست و مدعي چيزي كه حق او نبود، براي خود نبود. او مردم را به «الرضا من آل محمد» دعوت مي كرد. [4] .

آن گاه كه خبر شهادت زيد عليه السلام به امام صادق عليه السلام رسيد، بيش از همه براي او اشك ريخت و طلب رحمت كرد و از او به پاكي و عظمت ياد مي نمود. [5] .

شيخ مفيد گويد: زيد بن علي عليه السلام پس از برادرش، امام باقر عليه السلام از همه افضل بود. او مردي عابد و ورع و فقيه و شجاع بود. [6] .

يحيي بن زيد، فرزند شهيد و قهرمان او، به متوكل بن هارون گفت: «مي خواهم از پدرم و زهد و عبادتش برايت تعريف كنم: او روزش را تا آن جا كه مي توانست، نماز مي خواند و شب كه فرامي رسيد، خواب مختصر و سبكي داشت؛ برمي خاست و در دل شب به نماز مشغول مي شد، آن قدر تضرع و خشوع در نماز داشت و اشك مي ريخت تا صبح مي دميد و پس از نماز صبح، سر به سجده مي گذارد و سپس به تعقيبات


نماز مي پرداخت تا آفتاب همه جا را مي گرفت. آن گاه برمي خاست و به دنبال كارهايش مي رفت. يك ساعت به ظهر مانده هم به مصلاي خويش باز مي گشت و مشغول عبادت مي شد. تا غروب مشغول بود و سپس نماز مغرب و عشا را مي خواند.»

متوكل پرسيد: آيا او تمام روزها را روزه مي گرفت؟

يحيي گفت: «نه، در هر سال، سه ماه و در بقيه ي ماهها سه روز را روزه مي گرفت (غير از روزه واجب). [7] .

آري، او مبارزي شب زنده دار و عابدي شجاع و شهيدي ممتاز بود.


پاورقي

[1] رجال کشي، ص 285؛ تنقيح المقال، ج 1، حرف «ز»؛ الغدير، ج 3، ص 70.

[2] ارشاد، شيخ مفيد، ص 268.

[3] وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 11، ص 39، ح 11.

[4] تنقيح المقال، ج 1، ص 468.

[5] همان.

[6] ارشاد، ص 268.

[7] کفاية الاثر، علي بن محمد خزاز قمي، ص 305.