بازگشت

بشارت پيروزي


مختار به طور مرتب با جبهه ارتباط داشت و آن روزها را در مدائن به سر مي برد. او بالاي منبر بود كه بشارت كشته شدن ابن زياد و شكست لشكر شام به او رسيد. [1] .

سر ابن زياد را براي مختار آوردند و مختار برخاست و پايش را روي


سر او نهاد و سپس دستور داد كفش او را آب بكشند و طاهر كنند. آن گاه سر را بر دروازه ي شهر كوفه نصب نمود و سپس دستور داد آن سر را با تعدادي از سرهاي بريده ي سران شام به مدينه نزد امام سجاد عليه السلام و محمد حنفيه بفرستند. [2] .

نامه اي بشارت آميز و هدايايي نيز براي اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله به حجاز فرستاد. [3] .

محمد حنفيه بسيار شاد گشت و مختار و ابراهيم را دعا كرد و درباره ي مختار گفت: «خداوند به مختار جزاي خير دهد. او انتقام ما را گرفت و حق او بر همه ي فرزندان عبدالمطلب پسر هاشم واجب شد» و درباره ي ابراهيم فرمود: «خدايا، ابراهيم را حفظ كن و او را بر دشمنان پيروز گردان و بدانچه دوست مي داري موفق بدار و او را در دنيا ببخش.» [4] .

هنگامي كه سر ابن زياد را نزد امام سجاد عليه السلام آوردند، امام با جمعي بر سفره ي غذا نشسته بودند. وقتي چشم امام عليه السلام به سر بريده ي قاتل پدرش و شهداي كربلا افتاد، دست ها را به دعا برداشتند و فرمودند:

«الحمد لله الذي ادرك لي ثاري من عدوي و جزا الله المختار خيرا» [5] .


خداي را شكر كه انتقام خون مرا از دشمنم گرفت و خداوند به مختار جزاي خير دهد.

آن گاه امام با شادماني، رو به حاضران كردند و فرمودند:

وقتي مرا نزد ابن زياد بردند، او سر سفره ي غذا بود. من در آن هنگام از خدا خواستم كه زنده بماند و سر ابن زياد را ببينم. [6] .

آري، دعاي امام سجاد عليه السلام به دست مختار و ابراهيم به اجابت رسيد و اين وعده ي خدا است. اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله تا آن تاريخ در ماتم و عزا بودند تا سر ابن زياد به مدينه رسيد، امام صادق عليه السلام فرمود:

پس از حادثه ي جان خراش كربلا، هيچ زني از بني هاشم، خود را آرايش نكرد و پنج سال مداوم ماتم بود و از خانه هاي ما بني هاشم دود طبخ غذاي گرم ديده نشد تا ابن زياد كشته شد. [7] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 6، ص 92.

[2] شذرات الذهب، ابن‏عمار، ج 1، ص 74.

[3] متن نامه‏ي مختار به محمد حنفيه: «اما بعد فاني بعثت انصارک و شيعتک الي عدوک يطلبونه بدم اخيک المظلوم الشهيد فخرجوا محتسبين محنقين اسفين فلقوهم دون نصيبين فقتلهم، رب العباد و الحمد لله رب العالمين الذي طلب لکم الثار و ادرک لکم رؤساء اعدائکم فقتلهم في کل فج و غرقهم في کل بحر فشفي بذلک صدور قوم مؤمنين.»، (بحارالأنوار، ج 45، ص 336).

[4] همان، ج 45، ص 386 - 385.

[5] بحارالأنوار، ج 45، ص 386.

[6] بحارالأنوار، ج 45، ص 386.

[7] همان.