بازگشت

آغاز نبرد


شيپور نبرد نواخته شد و دو لشكر از هر طرف وارد كارزار شدند. جنگي عظيم در گرفت و تا شب ادامه يافت. در همين روز، فرمانده ي ميمنه ي لشكر ابراهيم، علي بن مالك، به شهادت رسيد و فرزند او، مرة بن علي، به جاي پدر پرچم را به دست گرفت و جنگ ادامه يافت. اين نخستين شهيد در سطح فرماندهي بود.

ابراهيم همانند شيري ژيان و طوفاني سهمگين با نيروهايش به قلب دشمن يورش بردند و روز اول را با پيروزي نسبي و تلفاتي كه در طرف دشمن بيش تر بود، به پايان رساندند. آثار ضعف و شكست در انبوه لشكر استراحت كردند و به جمع آوري زخمي شدگان پرداختند و فرادي آن روز براي جنگي ديگر آماده شدند.

روز دوم جنگي سهمگين تر از روز قبل درگرفت و جمعي از فرماندهان دشمن به هلاكت رسيدند؛ از جمله، فرمانده ي جناح راست دشمن،


حصين بن نمير، جاني معروف كربلا و از مهره هاي مهم حكومت شام كه در قيام توابين نيز از فرماندهان دشمن بود و شيعيان از او به شدت نفرت داشتند. او به دست نيروهاي ابراهيم به هلاكت رسيد و ميمنه ي لشكر ابن زياد از هم پاشيد. قاتل حصين مردي به نام شريك بن جدير، از ياران نزديك أميرالمؤمنين عليه السلام، بود كه در جنگ صفين، در ياري آن حضرت، رشادت ها از خود نشان داده و يك چشمش را از دست داده بود. در ماجراي كربلا، او در بيت المقدس بود و پس از شنيدن خبر شهادت امام حسين عليه السلام قسم ياد كرده بود كه انتقام خون شهدا را بگيرد. شريك توانست با قتل حصين بن نمير، شكستي بزرگ بر ارتش شام وارد كند. [1] .

جنگ با شدت تمام ادامه يافت. ابراهيم لشكر خود را تشجيع مي كرد و فرياد برمي آورد: «اي لشكريان خدا و اي پيروان حق و اي ياوران دين! بجنگيد با كساني كه ريختن خون حسين را حلال دانسته اند؛ بجنگيد با فرزندان طاغيان، كه آنان نابود خواهند شد. مگر ابن زياد، اين قاتل حسين بن علي عليه السلام، را نمي بينيد؟»

لشكر عراق شجاعانه جنگيد و شكستي تلخ بر لشكر دشمن تحميل كرد. دشمن همچون مور و ملخ در بيايان پا به فرا نهاد و ابراهيم با ضربات كشنده همانند پدرش مالك، بي امان به دشمن يورش مي برد.


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 45، ص 382 - 381؛ کامل ابن‏اثير، ج 4، ص 264.