بازگشت

شخصيت محمد حنفيه


به دليل آن كه محمد حنفيه نقش مهمي و در واقع - چنان كه بعدا خواهد آمد - عنوان نمايندگي امام سجاد عليه السلام و رهبري نهضت را در قيام مختار به عهده داشت، براي اثبات حقانيت قيام و همچنين موقعيت محمد حنفيه، به ضرورت نگاهي كوتاه به شخصيت والاي اين بزرگ مرد و فرزند برومند حضرت علي عليه السلام مي افكنيم:

محمد در سال 15 يا 17 ه ق در مدينه متولد شد. او را به جد


مادريش، حنفيه، نسبت مي دهند. مادرش، خوله، دختر جعفر بن قيس حنفيه بود. [1] .

در روايتي، آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله به أميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اگر فرزندي از تو به دنيا آمد، نام او را نام من و كنيه اش را كنيه ي من بگذار و أميرالمؤمنين عليه السلام چنين كرد. [2] .

محمد در زمان پدرش يار و مددكار آن حضرت بود و از اطاعت محض داشت و در جنگ صفين در كنارش مردانه جنگيد. [3] او نسبت به دو بردار بزرگ ترش - امام حسن و امام حسين عليهم السلام - كمال تواضع و ادب و خضوع و اطاعت را داشت. [4] .

أميرالمؤمنين عليه السلام نسبت به او علاقه ي وافري داشت و مي فرمود: «محامده، معصيت خدا را نمي كنند.» مقصود آن حضرت از «محمد»ها محمد بن جعفر و محمد بن ابي بكر و محمد بن ابي حذيفه و محمد حنفيه بود. [5] .

امام صادق عليه السلام فرمود:

محمد حنفيه نمرد، مگر آن كه به امامت علي بن الحسين عليه السلام اقرار داشت. [6] و وفات او در سال 84 ه ق و در حدود شصت و نه سالگي اتفاق افتاد.


علامه مامقاني در دفاع از محمد حنفيه و اقرار او به امامت امام حسن عليه السلام مي فرمايد:

مخالفت محمد حنفيه با امامت امام سجاد عليه السلام و ادعاي امامت براي خود پيش از گواهي حجرالأسود به امامت امام سجاد عليه السلام بود. اما پس از شهادت حجر الأسود، محمد نيز به امامت امام عليه السلام معتقد شد.

حتي در بعضي از اين روايات آمده است كه پس از آن كه حجر الأسود شهادت داد، محمد حنفيه به پاي امام سجاد عليه السلام افتاد و اظهار خشوع و خضوع كرد [7] و پس از آن، ديگر ادعايي ننمود. ماجراي روايت «شهادت حجر الاسود» را كليني در اصول كافي آورده است. [8] .

علامه مجلسي نيز از ابن نما نقل كرده كه ابي بحير، عالم اهواز، معتقد به امامت محمد حنفيه بود، ولي وقتي كه ديد محمد حنفيه براي امام احترام خاصي قايل است و او را «سرور من» خطاب مي كند علت را از او پرسيد. او ماجراي «شهادت حجرالأسود» را برايش تعريف كرد. [9] .

فقيه بزرگوار، علامه ابن نما، در مقدمه ي ذوب النضار مي فرمايد: محمد حنفيه از نظر سن و سال، از امام سجاد عليه السلام بزرگ تر بود. او مطيع محض امام بود و اطاعت امام را بر خود واجب مي دانست و احترامش به امام سجاد همچون احترام عبد به مولاي خود بود. [10] .

امام باقر عليه السلام فرمود: در بيماري محمد حنفيه، من در كنارش بودم و در


موقع مرگ او، من خودم چشم او را بستم و غسلش دادم و كفنش كردم و بر او نماز خواندم و بدنش را به خاك سپردم. [11] .

محمد حنفيه پس از شهادت حجرالاسود، هرگز ادعاي امامت نكرد و مطيع محض امام عليه السلام بود، اما پس از وفاتش، گروهي معتقد شدند كه محمد زنده است و در كوه رضوي غايب شده و او مهدي امت است و ظهور خواهد كرد.اين گروه «كيسانيه» لقب گرفتند.

با توجه به روايات گذشته و ديگر منابع معتبر، ائمه دين عليهم السلام به شدت از اين انحراف جلوگيري مي كردند و هر كس چنين ادعايي داشت، مرتد و خارج از دين محسوب مي شد. خوشبختانه ديري نپاييد كه اين فرقه منقرض شد.

شايد دست هاي مرموز بني اميه و بني عباس در رواج اين اعتقاد نقش مؤثري داشته است، به ويژه بني عباس كه قايل بودند امامت متعلق به محمد حنفيه بود و پس از آن، به فرزندش، ابوهاشم، منتقل شد و ابوهاشم اين منصب را به محمد بن علي بن عبدالدين عباس (پدر سفاح و منصور - خليفه ي عباسي) واگذار نمود و او امامت را به ابراهيم امام سپرد و پس از مرگ ابراهيم، امامت به سفاح و منصور و سپس فرزندان آنان رسيده است. [12] .


پاورقي

[1] الارشاد، شيخ مفيد ص 1086؛ بحارالأنوار، ج 42، ص 74.

[2] انساب الاشراف، ج 2، ص 422.

[3] بحارالأنوار، ج 45، ص 349 - 348 و ج 42، ص 106 - 105؛ رجال کشي، ص 70.

[4] همان.

[5] رجال کشي، ص 70.

[6] کمال الدين، شيخ صدوق، ص 36؛ بحارالأنوار، ج 42، ص 81.

[7] تنقيح المقال، ج 3، ص 115.

[8] اصول کافي، محمد بن يعقوب کليني، ج 1، ص 282.

[9] بحار الأنوار، ج 45، ص 347.

[10] بحارالأنوار، ج 45، ص 347؛ به نقل از ذوب النضار، ابن‏نما، ص 51.

[11] رجال کشي، ص 315.

[12] تاريخ الاسلام، حسن ابراهيم حسن، ج 2، ص 10.