بازگشت

سخن آية الله خوئي


آية الله خوئي (ره) ضمن رد روايت بالا، كه آن را مرسله مي دانند، مي فرمايند: «به فرض صحت، مختار قصد آزمايش عمويش را داشته و مقصود او نجات امام عليه السلام بوده است.» [1] .

علامه سيد محسن جبل عاملي نيز در رد اين اتهام مي گويد: «مختار قصد امتحان عمويش را داشته است و در ذيل روايت نيز آمده كه من قصد جدي نداشتم، مي خواستم شما را امتحان كنم.» [2] .

علامه محقق شيخ محمد باقر محمودي در پاروقي انساب الاشراف، در ذيل اين مطلب نوشته اند: «مسأله تحويل امام به دشمن از طريق شيعه ثابت نشده، بكله از احاديث اهل سنت است» و به فرض هم اگر اين پيشنهاد از جانب مختار شده باشد، او در جواني اشتباهي كرده كه بعدا پشيمان شده و در عمل، با ايثار و جان فشاني در راه پيامبر صلي الله عليه و آله، كار خطاي خود را جبران


نموده و خداوند او را در زمره ي شهدا و صديقين قرار داده و عمده در عمل، عاقبت و پايان كار است و پايان عمر مختار هم شهادت در راه خدا بود.» [3] .

يكي از ادله ي موجود براي اثبات شخصيت والاي مختار و اين كه او مردي مخلص و مجاهد و مدافع حق اهل بيت عليهم السلام و داراي اعتقادي پاك و راسخ بوده، قضاوت ها و شهادت ها و اظهار نظر حول علماي شيعه و بزرگان علم رجال است.

روايت ابوحمزه ثمالي

ابوحمزه ثمالي، يار وفادار امام سجاد عليه السلام، مي گويد: سالي به زيارت خانه ي خدا مشرف شدم. پس از زيارت، به مدينه رفتم و خدمت امام سجاد عليه السلام رسيدم. امام عليه السلام فرمود: «اي ابوحمزه، خوابي ديده ام، برايت تعريف كنم: خواب ديدم در بهشت هستم و از همه ي نعمت هاي الهي برخودار، حوريه اي در كنارم بود، ندايي شنيدم كه مي گفت: اي علي بن الحسين، زيد براي تو مبارك باشد. [4] زمان زيادي نگذشت كه مختار كنيزي را كه زيد از او به دنيا آمد به عنوان هديه براي امام سجاد عليه السلام فرستاد. [5] .

ابوحمزه مي گويد: سال بعد، پس از اعمال حج، به مدينه رفتم و خدمت امام عليه السلام رسيدم: نوزاد در آغوش آن حضرت بود. امام عليه السلام اين آيه را برايم خواند:


«هذا تأويل رؤياي من قبل قد جعلها ربي حقا» [6] .

اين تأويل خوابي بود كه ديدم. خداوند آن را درست قرار داد. و سپس فرمود: اين فرزند من، زيد است. [7] .

پيش گويي هاي اهل بيت عليهم السلام درباره ي زيد عليه السلام

نام مقدس زيد عليه السلام و ويژگي ها و فضايل و ماجراي شهادت او از پيش، به وسيله ي پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام پيش گويي شده بود: روايات متعددي در اين زمينه در دست است كه به طور خلاصه، به برخي از آن ها اشاره مي شود:

روزي پيامبر صلي الله عليه و آله خطاب به فرزندش، امام حسين عليه السلام، فرمود: «اي حسين، از صلب تو، فرزندي به دنيا مي آيد (يا قيام مي كند) كه «زيد» ناميده مي شود. او و يارانش در روز قيامت بر ديگران برتري دارند و با چهره هاي نوراني محشور مي شوند و بدون حساب داخل بهشت مي گردند.» [8] .

آنچه در بررسي شخصيت مختار، در كلام علماي بزرگ شيعه از قدما تا متأخران به چشم مي خورد در تجليل و تمجيد و تصديق شخصيت مختار است؛ چهره هاي برجسته اي همچون شيخ طوسي، علامه حلي،


علامه ابن نما، علامه مامقاني، علامه اميني، و آية الله خوئي (ره) او را ستوده اند و در وثاقت و صحت عمل و درستي اعتقاد او ترديد ننموده اند.

جالب اين كه در ميان فقها، علما، محدثان و رجاليان بزرگ شيعه، تا كنون احدي از آنان در ذم و نكوهش مختار سخن نگفته و بعضي روايات و نقل هاي تاريخي را كه در اين باب بوده، يا حمل بر تقيه كرده اند و يا آن را ساخته ي دشمنان اهل بيت عليهم السلام دانسته و در سند يا متن آن خدشه نموده اند.

آية الله خويي درباره ي مختار مي نويسد، «اخبار و رواياتي كه درباره ي مختار رسيده دو قسم است:

1 - اخباري كه در مدح و ستايش او است؛

2 - اخباري كه در مذمت و قدح او است. اما اخبار مدح، قوي و برتر است.»

سپس بيان مي دارد: «در حسن حال مختار، همين بس كه او با كشتن قاتلان و امام حسين عليه السلام، دل اهل بيت عليهم السلام را شاد كرد و اين خود خدمتي بزرگ به ساحت مقدس خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله است كه استحقاق پاداش از جانب آن بزرگواران را دارد.»

به اعتقاد ايشان، «قيام مختار به خون خواهي امام حسين عليه السلام و كشتن قاتلان حضرتش، بدون ترديد مورد خشنودي خداوند و پيامبرش و ائمه ي اطهار عليهم السلام مي باشد.» آن گاه پس از نقل روايتي، مي فرمايند: «از ظاهر بعضي از روايات، به دست مي آيد كه قيام مختار با اذن و اجازه ي خاص امام سجاد عليه السلام بوده است.»

ايشان در رد انتساب مختار به فرقه ي گمراه كيسانيه مي فرمايند: «اين اتهام توسط اهل سنت به مختار زده شده و (هذا القول جدا) و سخني كاملا


بيهوده است.» دلايلي را نيز بيان مي دارند. [9] .


پاورقي

[1] معجم رجال الحديث، سيد ابوالقاسم خوئي، ج 18، ص 97.

[2] اعيان الشيعه، ج 7، ص 230.

[3] انساب الاشراف، ج 3، پاورقي ص 36.

[4] الامالي، شيخ صدوق، ص 275؛ بحارالأنوار، ج 46، ص 170 - 169؛ و فرحة الغري، ص 51.

[5] تفسير فرات، الکوفي فرات بن ابراهيم، ص 71.

[6] يوسف (12) آيه‏ي 100.

[7] بحارالأنوار، ج 46، ص 170؛ الامالي، شيخ صدوق، ص 275.

[8] «قال رسول الله صلي الله عليه و آله: يا حسين، يخرج من صلبک رجل يقال له زيد، يتخطأ هو و اصحابه رقاب الناس غرا محجلين، يدخلون الجنة بغير حساب.» عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، ج 1، باب 25، حديث 3، ص 195؛ بحارالأنوار، ج 46، ص 209 و 171؛ سفية البحار، حاج شيخ عباس محدث قمي، ج 1، واژه‏ي «زيد»؛ تنقيح المقال، شيخ عبدالله مامقاني، ج 1، حرف «ز»، ص 468.

[9] معجم رجال الحديث، ج 18، ص 102 - 101.