بازگشت

حيات و پرورش مختار


او در سال يكم هجرت متولد شد. [1] ابن اثير نقل كرده است: از نخستين نوزادان مسلماني است كه در سال اول هجري به دنيا آمده اند: [2] صاحب تاريخ فخري مي نويسد: مختار مردي شريف و كريم و بلند همت بود. [3] .

او از همان كودكي و در نوجواني در كنار پدر رشيدش، كه فرماندهي لشكر اسلام را با ارتش ايران آن روز بر عهده داشت، در جنگ ها شركت مي كرد و در واقعه ي قس ناطف، با وجود كم سن و سال بودن، شهامتي خاص از خود نشان داده [4] و بدين ترتيب، جنگ جويي شجاع و بي پروا از كار درآمد. [5] علامه ابن نما او را به شجاعت، هوش، سخاوتمندي، حاضر جوابي، تجربه و همت بلند مي ستايد. [6] علاوه بر صفات ذكر شده، او مردي عابد زاهد و باتقوا بود، در بسياري از ايام سال روزه مي گرفت و به نماز مداومت داشت، او عاشق و دل باخته ي اهل بيت نبوت عليهم السلام بود و زندگي خود را در اين راه فدا كرد. [7] .

وي ادب و فضائل اخلاقي را از مكتب اهل بيت پيامبر عليهم السلام آموخت، [8] .


و در آغاز جواني، همراه با پدر و عموي خود براي شركت در جنگ با لشكر فرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسياري از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و كوفه ماندند. مختار در كنار أميرالمؤمنين عليه السلام بود و پس از شهادت آن حضرت، براي مدتي كوتاه به بصره آمد و در آن جا ساكن شد. [9] .

علامه مجلسي (ره) مي فرمايد:

مختار فضايل اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله را بيان مي كرد و حتي مناقب أميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را براي مردم منتشر مي ساخت و معتقد بود كه خاندان پيامبر از هر كس براي امامت و حكومتش پس از پيامبر صلي الله عليه و آله سزاوارتر و از مصايبي كه بر خاندان پيامبر وارد شده، ناخشنود بود. [10] .

خاندان مختار از شيعيان مخلص و علاقه مندان به اهل بيت رسالت عليهم السلام بودند. عموي او، سعد بن مسعود ثقفي، از صحابه ي پيامبر و از ياران خاص أميرالمؤمنين و امام حسن مجتبي عليه السلام به شمار مي رفت و از طرف آن برزگوار، استاندار مدائن بود [11] و در جنگ صفين، در كنار أميرالمؤمنين عليه السلام مردانه جنگيد. [12] .

در حادثه ي ساباط هم كه به جان امام حسن عليه السلام سوء قصد شد، حضرت را براي معالجه و استراحت به خانه ي سعد بردند. [13] .



پاورقي

[1] انساب الاشراف، ج 6، ص 375؛ بحار الأنوار، ج 45، ص 350.

[2] کامل، ج 2، ص 111.

[3] تاريخ فخري، محمد بن علي بن طباطبا، ترجمه محمد وحيد گلپايگاني، ص 163.

[4] بحار الأنوار، ج 45، ص 350.

[5] همان، ص 350.

[6] همان.

[7] مروج الذهب، ج 3، ص 99، بحارالأنوار، ج 45، ص 333.

[8] مقتل الحسين، عبدالرزاق موسوي مقرم، ص 167؛ حياة الامام الحسين، باقر شريف القرشي، ج 3، ص 454.

[9] الاعلام، خيرالدين الزرکلي، ج 8، ص 70.

[10] بحارالأنوار، ج 45، ص 352.

[11] اعيان الشيعه، محسن امين، ج 7، ص 230.

[12] همان.

[13] همان.