بازگشت

بازگشت به كوفه


سياهي شب بر همه جا سايه افكند، هياهوي جنگ و فريادهاي رزمندگان با رسيدن شب خاموش شد، اجساد كشته شدگان و شهدا در همه جا پراكنده بود و حماسه ي تاريخي و شجاعت بي نظير توابين در آن روز، پايان يافت.

از هر دو طرف، كشته ها و مجروحان بسيار بود. تعداد اندك توابين به


دستور فاجعه، خود را براي فرار و بازگشت مهيا نمودند. زخمي هارا جمع آوري كردند و هر كس را به رزمنده اي از قوم خودش تحويل دادند تا همراه خود بياورند. آنان شبانه با مجروحان خود، صحنه را ترك كردند و خود را به منطقه ي قرقيسا رساندند؛ اين كار را با احتياط كامل انجام دادند.

صبح زود بعد حصين بن نمير متوجه شد كه طرف مقابل، صحنه را ترك كرده و همگي رفته اند. بعضي مي خواستند آنان را تعقيب كنند، اما حصين اين رأي را نپذيرفت و از تعقيب آنان منحرف شد.

بازماندگان توابين مجددا بر زفر بن حارث كلابي وارد شدند. زفر از حادثه اي كه براي شيعيان پيش آمده بود، بسيار متأثر گرديد و پيشنهاد كرد كه آنان در پناه او، در همان دهكده بمانند. اما آنان نپذيرفتند و تنها سه روز در آن جا ماندند. زفر از آنان پذيرايي كرد و به آن ها توشه و وسايل مورد نياز داد و روانه ي كوفه نمود. [1] .

در بين راه، نيروهاي مدائن همراه با سعد بن حذيفه، كه آنان را فرماندهي مي كرد و به قصد ياري توابين در حركت بودند، به بازماندگان توابين برخورد نمودند. از طرف ديگر نيز نيروهاي بصره به فرماندهي مثني بن مخربه سر رسيدند و در محلي به نام صندوداء با بازماندگان توابين برخورد كردند.

متأسفانه نيروهاي كمكي دير رسيده بودند. قطعا اگر به موقع مي رسيدند، سرنوشت جنگ به شكل ديگري بود. آنان از وضع جبهه و جنگ و كشته شدگان آگاه شدند، و از اين كه نتوانستند به موقع برسند، آشفته و پشيمان گرديدند و به ناچار، به طرف شهرهاي خود بازگشتند.



پاورقي

[1] ترجمه کامل ابن‏اثير، ج 6، ص 28.