بازگشت

مصاف با لشكر ابن زياد


لشكر شاميان به فرمان دهي ابن زياد به طرف اردوگاه توابين، كه در غرب عين الورده بود، پيش رفتند و در موضعي كه فاصله ي آنان تا عين الورده يك روز راه بود، اردو زدند.

سليمان برخاست و براي لشكر خود سخن راني مهمي ايراد كرد و آنان


را در توجه به خدا و آخرت و دل بريدن از دنيا تشويق نمود و گفت:

... اما بعد، دشمني كه منظور شما بود و راه هاي درازي را پيموديد تا سراغ او برويد، اكنون با پاي خود به سوي شما آمده است.

شما روزها و شب ها را در راه بوديدن و رنج بسيار يرديد تا به اين جا رسيديد. اكنون جنگ را با جان بازي و فداكاري و پايداري و بردباري استقبال كنيد، كه خداوند با صابران است.

هرگز كسي پشت به دشمن نكند مگر قصد جان بازي و تغيير موضع نبرد داشته باشد يا بخواهد به ياري ياران خود بشتابد. كسي را كه فرار كرد، مكشيد، مگر آن كه با شما به جنگ برگردد. اين سيره و آيين نبرد علي بود كه ميان پيروان خود مانده است. سپس گفت: ياران، اگر من كشته شوم، مسيب بن نجبه امير شما خواهد بود و اگر او نيز كشته شد، عبدالله بن وال و اگر او هم كشته شد، رفاعة بن شداد امير شما خواهد بود. خداوند كسي را بيامرزد كه جان بازي او از روي صدق و اخلاص بوده و به عهد و وفاي خود پايدار باشد. [1] .

به دستور سليمان بن صرد، چهار صد سوار از توابين به فرماندهي مسيب بن نجبه، مأموريت يافتند به استقبال دشمن بروند. آن ها دستور داشتند در هر جا به سپاه دشمن برخورد كردند، بي امان به آنان يورش برند. سليمان بن مسيب گفت: «هر جا آن ها را ديديد، بر آنان حمله بريد؛ اگر پيروز شديد چه بهتر، واگر نه، باز گرد و كسي از نيروهايت را وامگذار؛ سعي كن همه را برگرداني».


مسيب و نيروهايش يك شبانه روز رفتند و سحرگاه استراحت كردند. او جمعي را براي گرفتن اسير فرستاد تا وضعيت دشمن را كشف كنند. در بين راه، عربي را ديدند و از او پرسيدند. او گفت: نزديك ترين نيروهاي آن ها گروه شرحبيل بن ذي الكلاع است كه با شما حدود يك ميل فاصله دارند و افزود: بين او و حصين بن نمير بر سر فرماندهي لشكر، اختلاف افتاده است و هر كدام خودش را لايق تر مي داند. منتظرند تا ابن زياد تكليفشان را روشن كند.

مسيب ديد بهترين فرصت براي حمله فراهم است بنابراين، شتابان به سوي آنان پيش رفتند و دشمن را در حالي كه در اردوگاه خود استراحت مي كرد، كاملا غافلگير كردند. نيروهاي توابين توانستند ضربه ي مهلكي بر آنان وارد سازند؛ جمعي از آنان اسير، عده اي كشته، تعداد زيادي نيز مجروح شدند و غنايم بسياري از مال و مركب و آذوقه به دست توابين افتاد.

نيروهاي مسيب هر چه خواستند از لشكرگاه شاميان غنيمت گرفتند و با پيروزي و غنيمت فراوان، به سوي مقر فرماندهي، نزد سليمان بازگشتند.

خبر شكست شاميان به فرمانده ي كل آنان، ابن زياد، رسيد و او بلافاصله، حصين بن نمير را با دوازده هزار نيرو به سوي توابين گسيل داشت. [2] .

اخبار حركت نيروهاي ابن زياد به سليمان رسيد. او به لشكر خود آماده باش داد و گفت تا صف آرايي كنند. فرماندهي ميمنه ي لشكر را به عبدالله بن سعد، كه از سران شجاع شيعه بود، سپرد، ميسره ي لشكر را به مسيب بن نجبه واگذارد و خود نيز در قلب لشكر جاي گرفت.

در سپاه دشمن نيز جبلة بن عبدالله ميمنه ي لشكر، ربيعه بن مخارق


ميسره و خود حصين بن نمير رهبري قلب لشكر را به عهده گرفتند.

بار ديگر دو لشكر حق و باطل در مقابل هم صف آرايي كردند؛ در يك طرف خونخواهان امام حسين عليه السلام و شيعيان مخلص عراق و توابين بودند و در طرف ديگر، لشكريان شام و قاتلان امام حسين و طرفداران اموي ها، ابتدا شاميان توابين را به پيوستن و اتحاد با خود و تسليم به حركت شام دعوت نمودند، اما با جواب دندان شكن توابين روبه رو شدند.

سليمان نيز آنان را به خلع حكومت مروانيان و تسليم ابن زياد دعوت كرد و قول داد اگر چنين كنند، شيعيان كوفه عمال ابن زبير را از عراق بيرون كنند و كار خلافت را به خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله واگذار نمايند.

اما معلوم بود كه شروط دو طرف براي همديگر قابل پذيرش نيست بنابراين، پيشنهادهاي طرفين رد شد و هيچ كدام حاضر به عدول از مواضع خود نشد [3] .

شيپور جنگ نواخته شد و نبرد آغاز گرديد. هر دو طرف به سوي هم حمله ور شدند. ميمنه ي لشكر سليمان به ميسره ي لشكر حصين بن نمير و ميسره ي لشكر دشمن با ميمنه ي لشكر سليمان درهم آويختند و سليمان، خود در قلب لشكر به سپاه شام حمله ور شد. جنگ سختي درگرفت و توابين، كه با روح شهادت طلبي و استقبال از مرگ مي جنگيدند، توانستند در روز اول، ضربات مهلكي بر دشمن وارد سازند و آن روز را با پيروزي به شب برسانند.

تاريكي شب مانع ادامه ي نبرد بود. بنابراين، طرفين به تجديد قوا و جمع آوري مجروحان و استراحت پرداختند تا فردا مجددا به مصاف هم


روند در آن روز، شيعيان حماسه اي درخشان از فداكاري و ايثار از خود بر جاي نهادند؛ اگر چه تعدادي شهيد و مجروح دادند، اما تلفات دشمن چندين برابر آنان بود.

روز دوم نبرد فرارسيد و دو لشكر آماده ي نبرد شدند، اما به دليل رسيدن هشت هزار نيروي كمكي از جانب ابن زياد براي نيروهاي دشمن، موازنه ي قوا به هم خورد، رسيدن نيروهاي تازه نفس به دشمن روحيه داد، ولي شيعيان با شجاعت و شهامت تمام مقاومت كردند.

نبرد روز دوم بسيار سخت، هولناك و بي رحمانه بود. به طوري كه در تاريخ نوشته اند، جنگي رخ داد كه هرگز به شدت آن ديده نشده بود؛ تمام روز را به جنگ پرداختند. فقط براي نماز، جنگ متوقف مي گرديد و دوباره به شكلي سهمگين شروع مي شد.

تاريكي شب شعله هاي آتش جنگ را سرد نمود و طرفين براي استراحت و گردآوري مجروحين، دست از جنگ كشيدند. آن شب مجروحان بسياري در دو لشكر به چشم مي خورد. [4] مبلغان و شاعران و حماسه سرايان در لشكر سليمان آن شب را تا صبح به تشجيع و تحريض لشكريان به جنگ گذراندند.

روز سوم ابن زياد دو هزار نيروي تازه نفس ديگر را به فرماندهي ادهم بن محرز باهلي به كمك شاميان فرستاد. آن روز جنگي سخت و سهمگين بين شيعيان و شاميان درگرفت؛ جنگي نابرابر، دشمن بيش از سه برابر آنان بود. نبرد سختي تا ظهر ادامه يافت.



پاورقي

[1] ترجمه‏ي کامل ابن‏اثير، ج 6، ص 23 - 22؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 595 - 594..

[2] ترجمه‏ي کامل ابن‏اثير، ج 24، 6؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 598 - 597.

[3] ترجمه‏ي کامل ابن‏اثير، ج 6، ص 25؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 598.

[4] ترجمه‏ي کامل ابن‏اثير، ج 6، ص 26؛ تاريخ طبري، ج 5، ص 599.