بازگشت

نامه سليمان بن صرد خزاعي به شيعان مدائن و بصره


سليمان سپس نامه اي به رهبر شيعيان مدائن، سعد بن حذيفه، نوشت و او را كه از علاقمندان به خاندان اهل بيت عليهم السلام و مخلصان شيعه بود و نفوذ زيادي در مردم مدائن داشت، به انتقام خون شهداي كربلا و قيام بر ضد امويان دعوت كرد. متن نامه ي او چنين است:

بسم الله الرحمن الرحيم

از سليمان بن صرد به سعد بن حذيفه [1] و مسلماناني كه با اويند. سلام بر شما.

اما بعد دنيا خانه اي شده كه نيكي ها از آن رخت بر بسته بدي ها جاي آن را گرفته است، با خوبان و خردمندان ناسازگار شده، بندگان خوب خدا از آن روي گردان شده اند و زندگي اندك آن را به عوض ثواب بسيار و جاويد فروخته اند. دوستان خدا و برادران شما و شيعيان خاندان پيامبرتان در كار خويش و اين بليه كه در مورد پسر دختر پيغمبرشان رخ داده، انديشه و تأمل كرده اند كه وي را دعوت نمودند و او اجابت كرد، اما او دعوت كرد و ما اجابت ننموديم؛ خواست برگردد، نگذاشتند؛ امان خواست، ندادند؛ مردم را رها كرد، اما رهايش نكردند تا آن كه بر او تاختند و خونش را ريختند و بدنش را عريان كردند؛ راه ستم و جهالت و تعدي و گردن كشي در مقابل


خداوند را پيش گرفتند. و خداوند ناظر اعمال آنان بود و سرانجام كارشان نيز به دست او است. «و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون» [2] (يعني: و زود باشد كه ظالمان بدانند كجا بازگشت مي كنند.).

و چون برادران شما بينديشيدند و تأمل كردند، دانستند كه خطايي بس بزرگ مرتكب شده اند كه از ياري امام پاك و پاكيزه باز مانده اند و او را در ميان دشمن تنها گذاشته و به ياري اش نشتافته اند؛ خطايي كه رهايي از آن جز با كشتن قاتلان وي يا كشته شدن خودشان و جان بازي شان قابل جبران نيست. برادران شما كوشيده اند شما نيز بكوشيد و آماده ي انتقام شويد. براي برادرانمان وقتي معين كرده ايم كه بيايند و محلي كه به ما بپيوندند. وقت: اول ماه ربيع الاول سال شصت و پنجم. محل ديدار: نخيله.

چنان ديديم كه شما را نيز كه پيوسته ياران و برادران و همدلان ما بوده ايد، به اين كار - كه چنان كه پيدا است، خدا براي برادرانتان قرار داده و مي خواهند به وسيله ي آن توبه كنند - دعوت نماييم. شما شايسته ي فضيلت و ثواب آن خواهيد بود و از گناهان به پيشگاه خدا توبه بريد، حتي اگر در اين كار قطع گردن ها باشد و كشته شدن فرزندان و از دست دادن اموال و هلاكت عشيره و اقوام.

بدانيد كساني كه در مرج عذرا كشته شدند [حجر و ياران او]، از اين كه زنده نيستند، زيان نكرده اند، شهيدانند كه نزد پروردگارشان روزي مي برند و با صبر و جان بازي به پيشگاه خداوند رفته اند و ثواب صابران


را نصيب خود كرده اند. ياراني كه دست بسته كشته شدند و با ستم به دار كشيده شدند و اعضاشان بريده شد [اشاره به شهادت ميثم تمار]، ستم ديدند، اما زيان نديدند، اكنون زنده اند و به ديدار خداي خويش شتافته اند و خداوند پاداش مي دهد، ان شاء الله.

خدايتان رحمت كند! در سختي و جنگ، پايدار باشيد و هر چه زودتر به پيشگاه خدا توبه كنيد كه شما در خور آنيد كه هر كس از ياران تان به طلب پاداش خداي بر بليه اي صبوري كند، شما نيز به طلب ثواب، به مانند آن صبر كنيد و هر كه با عملي رضاي خدا را خواسته باشد، گر چه به كشته شدن، شما نيز به وسيله ي آن، رضاي خدا را بجوييد، تقوي بهترين توشه ي اين جهان است و هر چه جز آن است فنا مي شود و بايد از آن چشم پوشيد. خانه ي عافيت آخرت را راغب شويد و جهاد با دشمنان خدا و خودتان و دشمنان خاندان پيامبرتان را انتخاب كنيد و با توبه، به پيشگاه خداوند رويد، خداوند ما و شما را به حيات طيبه زنده كند و ما و شما را از عذاب خويش برهاند و سرنوشت همه ي ما كشته شدن در راه او باشد، آن هم به دست بدترين خلق او و سرسخت ترين دشمنان حق! خداوند به هر چه خواهد، تواند و براي اولياي خويش كارساز باشد. والسلام.


پاورقي

[1] سعد بن حذيفه يماني از سران شيعيان مدائن بود. شيخ طوسي در رجالش او را از اصحاب أميرالمؤمنين عليه‏السلام مي‏داند. او در جنگ صفين، در کنار أميرالمؤمنين عليه‏السلام مي‏جنگيد. (اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 7، ص 221).

[2] شعراء (26)، آيه‏ي 227.