بازگشت

انعكاس قيام عاشورا در مكه و سخنراني عبدالله ابن زبير


طبري در تاريخش و ابن اثير در كامل مي نويسد:

خبر شهادت امام حسين و فاجعه ي كربلا مكه را تكان داد. ابن زبير، كه منتظر چنين فرصتي بود، مردم را به گرد خويش جمع كرد و براي او بهترين موقعيت در استفاده از احساسات مردم به نفع خويش بود.

او برخاست و خطبه اي ايراد نمود و رسما قيام مكه را بر ضد امويان اعلام كرد. او در سخنراني اش، كه ضمن آن مردم عراق، خصوصا كوفه، را به شدت سرزنش كرد، پس از حمد و ثناي الهي و درود بر پيامبر صلي الله عليه و آله چنين گفت، «.. مردم عراق مردمي نابكار و مكارند، جز كمي از آنان، و اهل كوفه، بدترين آنانند. آنان حسين عليه السلام را دعوت كردند تا او را ياري دهند و به حكومتش رسانند. او به سوي آنان شتافت، اما آنان به او شوريدند و پيشنهاد تسليم شدن او را به ابن زياد دادند يا در غير اين صورت، با او به جنگ برخيزند.

به خدا سوگند، با وجود آن كه حسين و يارانش در مقابل آنان اندك


بودند و كسي غيب نمي دانست و پايان كار را پيش بيني نمي كرد كه حسين كشته خواهد شد، لكن حسين مرگ با عزت را بر زندگي در مذلت ترجيح داد. خداوند حسين را رحمت كند و قاتلان او را به جزاي اعمال ننگينشان برساند و خوار و زبون كند. به خدا سوگند، كار مردم كوفه جاي عبرت و درس دارد. آن ها نبايد به چين كاري دست مي زدند. ولي چه مي شود كرد آنچه مقدر است، همان خواهد شد و آنچه را خداوند اراده كند، گريزي از آن نيست.

وي سپس فرياد زد:

آيا پس از قتل حسين، مي توان به بني اميه اعتماد كرد؟ يا قول آنان را باور و يا عهد آنان را تصديق و قبول نمود؟ نه، هرگز ما آن ها را شايسته نمي بينيم.

به خدا سوگند، آنان كسي را كشتند كه شب را به عبادت و نماز و قيام زنده مي داشت و روز را با روزه به پايان مي برد. حسين عليه السلام در مسأله ي خلافت و حكومت، از بني اميه احق و اولي بود و در دين داري افضل از ديگران. او قرآني را با گمراهي و تباهي معاوضه نمي كرد و خوف خدا را به غفلت و روزه را به شراب و مي گساري و شركت در حلقه ي ذكر و ياد خدا را به شكار و پرورش سگ هاي شكاري تبديل نمي نمود. بدانيد كه آنان در اين جنايت و كشتن حسين، دچار رنج و عذابي سخت خواهند شد. [1] .

مردم پس از سخنان ابن زبير، دور او را گرفتند و گفتند: آماده ي بيعت باش و اعلام خلافت كن كه مدعي ديگري در اين كار نخواهي داشت.


ولي او مردم را به صبر و بردباري و احتياط دعوت كرد و به طور مخفيانه، از مردم براي خود بيعت مي گرفت و خود را از «العائذ ببيت الله» (پناهنده به خانه ي خدا) لقب داد تا اين كه پس از محاصره ي مكه و حمله ارتش يزيد به خانه ي كعبه و دريافت خبر مرگ يزيد، رسما خود را به عنوان خليفه ي مسلمانان اعلام كرد و علنا براي خويش از مردم بيعت گرفت. [2] .

با اين كه شهادت امام حسين عليه السلام عامل اصلي اين جنبش بود، اما ابن زبير از اين موقعيت پيش آمده به نفع خود استفاده كرد. بنابراين، در واقع نمي توان قيام ابن زبير را به قيام امام حسين عليه السلام منسوب دانست؛ زيرا او خود را از امام عليه السلام جدا مي داشت و پيش از برپايي قيام امام حسين عليه السلام، مانع از به حكومت رسيدن حضرت شده بود. اما چون امام عليه السلام در نظر مردم محترم بود و امكان هر گونه رقابتي از جانب ابن زبير با حضرتش در ميان نبود، در نتيجه، ابن زبير مي بايست صبر مي كرد و به انتظار فراهم شدن شرايط مناسب مي نشست.

وي سخت مي كوشيد تا امام عليه السلام را هر چه زودتر به سوي كوفيان گسيل دارد؛ زيرا حضور امام عليه السلام در خاك حجاز براي ابن زبير سنگين بود و حجاز مي خواست فقط با امام عليه السلام بيعت كند. امام نيز به اين مسأله واقف بود، اما ترجيح داد به عراق برود و در آن جا قيام تاريخي خود را اعلام دارد؛ زيرا قيام آن حضرت براي نابودي ظلم و سركشي رژيم اموي و برقراري عدالت و برپايي حكومت اسلامي بود. [3] .

به اين دليل، ابن زبير در حجاز ماند و شاهد رويدادها بود تا


امام حسين عليه السلام از مكه خارج شد. در اين موقع ابن عباس، سياستمدار بزرگ به ابن زبير گفت: «خلا الجو والله لك يابن الزبير» [4] (يعني: پسر زبير، به خدا قسم، اينك فرصت برايت پيش آمده است.) ابن زبير نيز بي درنگ، بر ضد امويان و براي كسب استقلال حجاز قيام كرد و از حادثه ي كربلا براي تحريك مردم سود جست. [5] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 475 - 474.

[2] تاريخ طبري، ج 5، ص 475؛ کامل ابن‏ثير، ج 4، ص 129؛ تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 255.

[3] قيام توابين، ترجمه کريم زماني، ص 35 - 34.

[4] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد معتزلي، ج 2، ص 134.

[5] بحار الأنوار، ج 45، ص 356، به نقل از ذوب النصار، ابن‏نما.