بازگشت

تمايز اسلام راستين از اسلام دروغين


مهم ترين اثر قيام كربلا تفكيك اسلام راستين از اسلام دروغين بود.


كربلا توطئه ي سقيفه را افشا كرد و غاصبان خلافت پيامبر صلي الله عليه و آله را به جامعه نشان داد و فرق بين خلافت اسلامي و سلطنت موروثي را بر مردم آشكار ساخت و توانست بسياري از مظالمي را كه بر خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله گذشته و جناياتي را كه بر آنان رفته بود، برملا سازد. افكار عامه را چنان حركت داد كه بسياري از مردم فهميدند ريشه هاي انحراف جامعه ي اسلامي از كجا بوده و حق كشي ها از كجا شروع شده است. علامه شهيد سيد حسن شيرازي مي گويد:

... امام حسين عليه السلام به پا خاست و از جان عزيز خود در راه اسلام گذشت و بر بلا صبر نمود تا آن كه عاقبت، همان گونه كه خودش خبر داده بود، شهيد شد. اما در تحقق بخشيدن به هدف خود پيروز گرديد؛ زيرا توانست با عمل خود، حساب اين خلافت انحرافي را از اسلام جدا كند و پرده از روي واقعيت عنصر اموي بردارد كه مردم متوجه شدند خلافت بني اميه يك حكومت جاهلي است كه لباس اسلام بر تن پوشيده و جنگ بني اميه با امام حسين عليه السلام دنباله ي همان جنگهاي خونيني است كه اين عنصر جاهلي از اول به منظور خاموش ساختن نور خدا در روي زمين برمي انگيخته است كه ابتداي آن جنگ بدر بوده است.

بدين ترتيب، مردم دريافتند كه حكومت اموي، يك نوع سلطنت ظالمانه است كه هيچ ربطي به اسلام ندارد و رفتار آن را به حساب اسلام نبايد گذاشت. و با اين فداركاري، حقيقت اسلام را از آلودگي به لوث جنايات عنصر اموي، كه از نظر افكار عمومي مسلمين يك حكومت اسلامي شناخته شده بود، حفظ كند. و براي هميشه ثابت


كرد كه خليفة الله و جانشين رسول خدا صلي الله عليه و آله هر كس نيست كه بر تخت خلافت بنشيند....

بر اثر قيام امام حسين عليه السلام، ماهيت حقيقي تمام خلفاي پس از حضرت، بلكه پيش از حضرت هم كشف شد و لذا خلفاي ديگر از امويان و عباسيان و عثمانيان نتوانستند كارهاي نامشروع خود را به نام اسلام انجام دهند و افكار عمومي هم، كه ديگر آنان را شناخته بودند، كارهاي آنان را مربوط به اسلام نمي دانستند و حتي ديگر، بدعت ها هم به لباس دين در نمي آمد و رفتار آنان همانند رفتار ساير پادشاهان و حكومت ها، شناخته شد كه هيچ نوع ارتباطي با دين و مذهب ندارد. [1] .

از ديگر نتايج و پيامدهاي قيام عاشورا، اصلاح نظام حكومتي و معرفي معيار رهبري و فرق بين خليفة الله و حاكمان غاصب بود. اين قيام قدرت واقعي اسلام را نشان داد و به مردم توان تشخيص حق از باطل عطا كرد.

علامه ي شهيد شيرازي در اين باب مي افزايد:

اسلام در مسأله ي خلافت و رهبري، نظري صريح و روشن دارد و آن عبارت است از اين كه جانشين پيامبر صلي الله عليه و آله و رهبر مردم كسي است كه پيامبر درباره ي او تصريح (و واجد شرايط) باشد. اما پس از رحلت پيامبر (ص)، اين مقياس، كه از روح اسلام سرچشمه گرفته بود، كنار گذاشته شد و هر كس كه رياست مسلمانان را به دست مي گرفت «خليفة الله» و جانشين رسول خدا صلي الله عليه و آله ناميده مي شد. عنوان «خلافت» هنگامي بيش از هر وقت ديگر خنده آور بود كه


يزيد بن معاويه آن را به خود بست؛ زيرا سرسخت ترين دشمنان اسلام و رسالت، مدعي جانشيني رسول خدا صلي الله عليه و آله شده بود!

ولي امام حسين با انقلاب مقدس خود، تار و پود اين نقشه ها و فريب كاري ها را از هم گسست، و افكار عمومي مسلمين را در مورد رهبري جهان اسلام - كه از آن به «خلافت» تعبير مي شود - دوباره به مقياس صحيح بازگردانيد و ثابت كرد كه خليفه ي رسول خدا صلي الله عليه و آله كسي است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله او را صريحا تعيين كرده است. اما كساني كه با زور شمشير، رياست مسلمانان را به عهده گرفته اند «رئيس» هستند، [اما] «خليفه» و «جانشين پيامبر (ص)» نيستند، و چه بسيار فرق است ميان «رئيس مسلمانان» و «خليفه ي مسلمين».

و لذا، تأثير انقلاب حسين عليه السلام بر معنويات عباسيان و عثمانيان كم تر از تأثيري نبود كه روي معنويات امويان گذاشت؛ زيرا انقلاب عاشورا قدرت معنوي تمام خلفاي جور را به طور مساوي از بين برد و پرده از روي حقه ها و تزويرهاي آنان برداشت و به همين جهت بود كه تمام خلفاي جور يكسان با امام حسين عليه السلام مي جنگيدند و حتي عباسيان كه سرير خلافت را به عنوان طرف داري از امام حسين عليه السلام از چنگ بني اميه درآوردند تا بر كرسي خلافت نشستند، جنگ با امام حسين عليه السلام را آغاز كردند و اگر چه دستشان به خود امام حسين عليه السلام نمي رسيد، ولي به قبر حضرتش و زايران او و فرزندان و شيعيانش دست رسي داشتند و لذا، هر گاه بنايي روي قبر حضرت سر پا مي شد، آن را خراب مي كردند و هر جا كه پرچمي براي


زايران قبرش بلند مي شد، آن را پراكنده مي ساختند و هر جا كه از او و فرزندان حضرت اسمي بر سر زبان ها مي افتاد آن را نابود مي ساختند و هر جا كه از طرف داران و شيعيان حضرتش صدايي بلند مي شد، در حلقومشان خفه مي كردند. [2] .

تاريخ شيعه آكنده از مبارزات مداوم و بي امان و نهضت ها و قيام ها عليه حكام خودكامه و ظالم است. شيعه هيچ گاه در طول تاريخ؛ سنگر مبارزه را ترك نكرده و همواره شعار عدالت و امامت را به عنوان اصيل ترين پيام وحي، به دوش كشيده و تا تحقق نهايي اين دو اصل، مبارزه با همه ي قدرت هاي مانع و حكومت هاي ظالم و براندازي هر نوع ستم اجتماعي را فرض و بخش اجتناب ناپذير ايمان خود قرار داده است. [3] .

قيام عاشورا حتي علما و دانشمند منصف و مطلع اهل سنت را به اظهار حقايق و موضع گيري صريح كشاند و معيار حق و باطل را مشخص نمود.

مورخ و دانشمند معروف اهل تسنن، الوردي، در اين مورد مي گويد:

.... شيعيان نخستين كساني هستند كه تفكر انقلابي و پرچم قيام را در اسلام بر ضد طغيان به دوش كشيدند و همواره نظريات شيعه روح انقلاب را با خود همراه داشت. عقيده به امامت، كه شيعه بدان سخت ايمان داشت، آن ها را به انتقاد و اعتراض نسبت به هيأت هاي حاكمه و بالأخره، جبهه گيري در برابر آن ها را مي داشت و اين حقيقت در سراسر تاريخ شيعه مشهود است.


به عقيده ي شيعه، هر حكومتي غاصب و ظالم است، به هر شكل و در هر قالبي كه باشد مگر آن كه امام معصوم يا نايب او زمان حكومت را در دست گيرد. به همين دليل بود كه شيعه در طول تاريخ، به طور مداوم، در يك جريان انقلابي مستمر به سر مي برند؛ نه آرام مي گرفتند و نه آن را رها مي كردند. [4] .


پاورقي

[1] الحسين (ع) قتيل العبرة، عبدالزهراء کعبي، ص 45 - 44.

[2] الحسين عليه‏السلام قتيل العبرة، عبدالزهراء کعبي، ص 45 - 44.

[3] انقلاب اسلامي و ريشه‏هاي آن، عميد زنجاني، ص 122-121.

[4] انقلاب اسلامي و ريشه‏هاي آن، عميد زنجاني، ص 122-121.