بازگشت

احياي فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر


جامعه همانند يك سيستم متشكل از اجزايي است كه هر جزء كاركرد خاص خودرا دارد. اختلال در كاركرد هر جزء منجر به ايجاد اختلال در كاركرد ساير اجزا و نهايتاً كل جامعه و سيستم مي گردد. از اين رو در پي ايجاد هرگونه اختلال در هر جزء مي بايست كه به سرعت و دقت آن اختلال را از آن جزء يا اجزاء رفع ساخته و كاركرد صحيح را به آن برگرداند.

بديهي است كه نوع ، ميزان و ايجاد اختلال در هر جزء نسبت به ساير اجزا متفاوت است . در اين كه اختلال در كدام جزء مهم تر است بسته به اهميت و كاركرد اولويت آن جزء دارد. اگر انسان را نيز به عنوان يك سيستم در نظر بگيريم ايجاد اختلال در جزء مغز و يا جزء قلب بسيار پر اهميت تر از ايجاد اختلال در دست يا پاي اوست . جامعه و هر سيستم ديگر زماني حيات مستمر و با دوام خواهد داشت كه راه كار و مكانيسمي صحيح در برخورد با جلوگيري و رفع اختلالات به وجود آمده در آن داشته باشد. اسلام به عنوان دين كامل ، جامع و مانع در اين باره از مكانيسم و راه كار مهم «امر به معروف و نهي از منكر»بهره مي جويد.

گفتني است كه امر به معروف و نهي از منكر را هرگز نمي توان در حيطه عباداتي ذكر نمود كه جنبه فردي دارد و به جنبه اجتماعي آن توجه نباشد.

مكانيسم امر به معروفي و نهي از منكر به گونه اي است كه مسئوليت فردي و اجتماعي براي انسان ها به وجود مي آورد: «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته » همين مهم موجب خواهد شد كه شهروندان يا اجزاي جامعه كه به وجود آورنده جامعه محسوب مي گردند داراي حق و حقوقي انساني يا حق شهروندي گردند. در ادامه و مسير اين حق است كه «نظارت اجتماعي » را از حقوق اوليه و مسلّم خود فرض نمايند و در نتيجه حق قطعي خود بدانند كه بر وظايف و كاركرد ساير بخش ها و اجزاي جامعه نظارت داشته باشند و در صورت مشاهده اختلال دست به نقد و انتقاد بزنند. مهم ترين نتيجه و دستاورد اين مكانيسم ، طبيعتاً پويايي جامعه خواهد بود، چرا كه جامعه به صورت مرتب در حال چِك و بررسي خود خواهد بود و در صورت مشاهده هرگونه عيب ، بلافاصله آن را رفع مي نمايد.

امام باقر(ع) در پي كاركرد صحيح جامعه است كه امر به معروف و نهي از منكر را به عنوان مكانيسم و بنيادي معرفي مي نمايند كه در پرتو آن ساير واجبات و هم چنين مسايل اجتماعي و سياسي امكان وقوع صحيح مي يابند:

«إن َّ الاَمْرَ بِالْمَعْرُوف ِ وَالنَّهْي َ عَن ِ الْمُنْكَرِ سَبيل ُ الاَنْبِيَاءِ وَمِنْهَاج ُ الصُّلَحَاءِ فَرِيضَة ٌ عَظِيمَة ٌ بِهَا تُقَام ُ الْفَرَائِض ُ وَتَأْمَن ُ الْمَذَاهِب ُ وَتَحِل ُّ الْمَكَاسِب ُ وَتُرَدُّ الْمَظَالِم ُ وَتُعْمَرُ الاَرْض ُوَيُنْتَصَف ُ مِن َ الاَعْدَاءِ وَيَسْتَقِيم ُ الاَمْرُ

امر به معروف و نهي از منكر راه و طريقه انبيا و روش صالحان است . واجب مهمي است كه ساير واجبات به موجب آن برپا مي شود و راه ها با آن امن و امان مي گردد و خريد و فروش حلال مي شود و ستم ها برطرف مي شود و زمين آباد مي گردد و از دشمنان انتقام گرفته مي شود و امور روبراه مي گردد.»

همان گونه كه از فرمايش معصومين (ع) برمي آيد امر به معروف و نهي از منكر داراي كاركردي همه جانبه در امور اقتصاي ، اجتماعي ، سياسي و... مي باشد.

جامعه به عنوان تشكلي از اجزاي مختلف با كاركردهاي متفاوت ، كه طبيعتاً داراي ساختار سياسي است از اهميتي ويژه در مقايسه با ساير اجزا برخوردار است . بالطبع اگر جامعه را به انسان تشكل يافته از اجزاء متفاوت مقايسه نمائيم ، ساختار سياسي و حاكمان جامعه ، هم چون قسمت مغز انسان است كه وظيفه برنامه دهي و كنترل ساير اعضا را برعهده دارند.

بر اين اساس است كه امام علي (ع) آن گاه كه از حقوق متقابل مردم و حاكمان سخن مي گويد بر ضرورت نقد و انتقاد ميان آن دو طرف را ياداور مي شود و از «نظارت بيروني » سخن مي آورد و در اين ميان هرگز به «نظارت دروني » صرف اين كه از آن به تقوا ياد مي شود بسنده نمي كند. امام علي (ع) پا را از اين فراتر گذارده و تذكر به حاكمان را كه به عنوان يك حق بلكه به عنوان يك وظيفه از سوي مردم ارزيابي مي كند:

«فَعَليْكُم ْ بالتَّنَاصُح ِ فِي ذلِك َ وَحُسْن ِ التَّعَاوُن ِ عَلَيْه ِ. فَلَيْس َ أَحَدٌ ـ وَإن ِ اشْتَدَّ عَلَي رِضي اللهِ حِرْصُه ُ، وَطَال َ فِي الْعَمَل ِ اجْتِهَادُه ُ ـ بِبَالِغ ٍ حَقِيقَة َ مَا اللهُ سُبْحانَه ُ أَهْلُه ُ مِن َ الطَّاعَة ِلَه ُ. وَلكِن ْ مِن ْ وَاجِب ِ حُقُوق ِ الله عَلَي عِبَادِه ِ النَّصيحَة ُ بِمَبْلَغ ِ جُهْدِهِم ْ؛ پس بر شما باد پنددادن متقابل در اين زمينه و همكاري نيك بر آن ، چرا كه هيچ كس هر چند كه بر خشنودي خدا سخت حريص و در سخت كوشي و مبارزات عملي سابقه اش طولاني باشد،نمي تواند به ژرفاي اطاعت خداوند ـ چنان كه شايسته اوست ـ راه يابد. اما بخشي ازحقوق واجب الهي بر بزرگان اين است كه در حد توان و استعداد خويش از نصيحت دريغ نورزند و بر اجراي حق در ميان خود همكاري مي كنند.»

امام علي (ع) در پي تبيين ضرورت نظارت بيروني بر حكم رانان از سوي مردمان است كه خود را به عنوان يك اسوه و الگو قرار مي دهد و مي فرمايد:

«... بدان سان كه رسم سخن گفتن با جباران تاريخ است با من سخن مگوييد و آن چنان كه از زورمندان دژخوي پروا مي كنند، از من فاصله مگيريد و با تصنع با من نياميزيد و چنين مپنداريد كه اگر با من سخن حقي گفته شود مرا گران مي آيد و نيز گمان مبريد كه من بزرگداشت نفس خويش را خواهانم ، زيرا آن كه از شنيدن حق و پيشنهاد عدالت احساس سنگيني كند، عمل به آن برايش سنگين تر باشد. پس از سخن حق و پيشنهاد عدل دريغ مورزيد كه :

فَإنَّي لَسْت ُ فِي نَفْسِي بِفَوْق ِ أَن ْ أُخْطِي ءَ، وَلاَ آمَن ُ ذلِك َ مِن ْ فِعْلِي ، إلاَّ أَن ْ يَكْفِي َ اللهُ مِن ْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَك ُ بِه ِ مِنِّي ؛ كه من در نزد خود برتر از آن نيستم كه خطا نكنم و از خطا دركردار خويش نيز احساس ايمني ندارم ، مگر آن كه خداوند در برابر خويشتن خويشم كفايت كند كه او بيش از خود من قلمرو هستي ام را مالك شد.»

امام علي (ع) از پي ضرورت نقد و انتقاد به حاكم كه از رهگذار امر به معروف و نهي از منكر پديد مي آيد هشدار مي دهد كه :

«شما هر دو فرزندم را به تقواي الهي توصيه مي كنم ، لاَ تَتْرُكُوا الاَمْرَ بِالْمَعْرُوف ِ وَالنَّهْي َ عَن ِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّي عَلَيْكُم ْ شِرَارُكُم ْ؛ هرگز از امر به معروف و نهي از منكر دست برمداريد كه در آن صورت سلطه بدان و اشرار بر شما شكل گيرد.»

امام رضا (ع) از سلطه اشرار بر جامعه به واسطه ترك امر به معروف و نهي از منكر اين گونه هشدار مي دهد:

«لَتَأْمُرون َ بِالْمَعْروف ِ وَلَتَنْهَوْن َ عَن ِ الْمُنْكَرِ أَوْ لَيُسْتَعْمَلَن َّ عَلَيْكُم ْ شراركم فَيَدْعُو خِيَارُكم ْ فَلاَ يُسْتَجَاب ُ لَهُم ْ؛

بايد كه امر به معروف ونهي از منكر كنيد وگرنه افراد پست تان به اخيارتان مسلط خواهند شد.»

يعني غلتيدن جامعه در پستي و انحطاط بديهي است كه با تسلط حكمرانان فاسد و پست ، جامعه نيز به پستي و فساد روي مي گذارد. طبيعي است كه با تسلّط فيزيكي حاكمان فاسد به تدريج فساد فكري آنان از طريق اثر بخشي بر فرهنگ جامعه از مجاري آموزشي ـ پرورشي ....، جامعه نيز رو به پستي خواهد گذارد.

امام علي (ع) در تأثير گذاري حاكميت سياسي بر فرهنگ جامعه مي فرمايند:

«صَوَاب ُ الرَّأْي ِ بِالدُوَل ِ يُقْبِل ُ بِإقْبَالِهَا، و يَذْهَب ُ بِذَهَابِهَا؛ استواري رأي در گرو حاكميت سياسي است ، همراه و همسو با آن روي مي آورد و روي برمي تابد».

لذا امام علي (ع) پيدايي فتنه ها را اثر حاكميت ، حكم رانان فاسد ارزيابي مي كنند و مي فرمايند:

«إنَمَا بَدْءُ وُقُوع ِ الْفِتَن ِ أَهْوَاءٌ تُتَبَع ُ وَ أَحْكَام ٌ تُبْتَدَع ُ؛ پيدايش فتنه ها را جز از هوس هاي رهبران و بدعت هايي كه در راستاي آن پديد مي آيد، سرچشمه ديگري نباشد...»

امام علي (ع) با تيز بيني و درايت خاص خويش از حكومت حاكمان اموي به عنوان فتنه ياد مي كند كه پس از وي جامعه اسلامي به آن گرفتار مي آيد:

«عَلَيْكُم ْ مِن ْ بَعْدِي زَمَان ٌ لَيْس َ فِيْه ِ شَي ْءٌ أَخْفَه مِن َ الْحَق ِّ، وَ لاَ أَظْهَرَ مِن َ الْباطِل ِ...؛بي ترديد پس از من ، شما را زماني فرا مي رسد كه در آن چيزي پنهاتر از حق و آشكارتر از باطل نباشد، زماني كه دروغ بستن بر خدا و پيامبر از بر هر چيزي بيشتر است ، زماني كه قرآن براي مردمش ، بي ارج ترين كالاها باشد... در تمامي بلاد معروف ناشناخته ترين و منكر شناخته ترين باشد.... بدان سان در آن روزگار قرآن و قرآنيان راستين در تبعيدي آواره و در تنهايي راهي يگانه اند كه هيچ كس پناهشان ندهد...».

امام در خطبه اي ديگر از تبعات حكومت فتنه (حكومت امويان ) كه با ترك امر به معروف و نهي از منكر از سوي مسلمانان بر قرآن و جامعه اسلامي است يابند به عنوان فتنه ظلمت ياد مي كند و اين چنين هشدار مي دهد: «... هشدار! كه از ديدگاه من هول انگيزترين فتنه هاي تاريختان فتنه امويان است ، چرا كه فتنه هاي كور و ظلمت زاست ... در آن فضا هر كه صاحب مَنشي باشد به دام مي افتد. تنها كساني شايد در امان بمانند كه بينشي ندارند به خدا سوگند! بعد از من ، بني اميه را زمامداراني بسيار بد خواهيد يافت ، مانند اشتري خشن و چموش كه با دندان مي گزد، با دست سر مي كوبد و با پالگدكوب مي كند و از قطره هاي شير نيز دريغ مي ورزد... از بلا و سلطه اي آنان نرهيد تا ياري خواستن از آنان ، درست همانند برده اي از ارباب و تابعي از متبوع خويش باشد...»

پس از امام علي (ع)، جامعه همان سرنوشتي را يافت كه امام (ع) پياپي آن را هشدار داده بودند اوج اين رذالت و پستي زماني بود كه يزيد به حكم راني جامعه مسلمانان درآمد و اين يعني وداع با اسلام ، و اصول و مباني آن :

«إنا لله و انا إليه راجعون و علي الإسلام السّلام إذ قد بُلِيت الامة بِراع ٍ مثل يزيد».

امام حسين (ع) در ادامه سخنان پدر، وضعيت زمانه اي را كه مسلمانان فارغ از امر به معروف و نهي از منكر به آن گرفتار آمده بودند به گونه اي كه نهايتاً زمينه را براي قدرت يابي و بسط آن براي امويان فراهم آمده بود چنين ترسيم مي فرمايند:

«إن الدنيا قد تغيرت و تنكرت و أدبر معروفها و استمرت حذاء و لم تبق منها إلاصبابة كصبابد الإناء و خسيس عيش كالمرعي الوبيل ألا ترون إلي الحق لا يعمل به وإلي الباطل لا يتناهي عنه ؛ كار ما بدينجا كشيده است كه مي بينيد، دنيا دگرگون شده و بسيار زشت و ناپسند گرديده است . نيكي هاي دنيا به عقب مي رود و هم چنان با شتاب روبه زوال است از نيكي ها چيزي باقي نمانده جز ته مانده هايي همانند ته مانده آبش خورها. پستي هاي زندگي ، همانند چراگاه زيان بخش و بيمار كننده است . آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل نهي نمي گردد».

«إن ّ السُنَّة قَد أُميتَت و اِن ّ البدعة قد أُحييَت ؛ سنت و روش پيامبر (ص) مرده است و بدعت هاي جاهلي ديگر باره احيا شده اند».

در اين شرايط ، تنها و تنها مكانيسمي كه توان احياي اسلام نبوي را داشت مكانيسم مهم «امر به معروف و نهي از منكر» بود، از اين رو امام حسين (ع) با توجه و تكيه بر اين مكانيسم قيام عاشورايي سال شصت و يك هجري قمري را رقم زد: «أريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر».

تحريف اسلام نبوي (ص)، قرباني گرديدن عدالت در جامعه اسلامي ، ستم برانسان ها و مسلمانان ، تفرقه ميان امت اسلامي و... از تبعات استيلاي نا به حق امويان درجامه حاكمان اسلامي بود از اين رو قيام امام حسين (ع) به عنوان آخرين مرحله امر به معروف و نهي از منكر در جهت رسوا سازي و اسقاط امويان از قدرت و تاج و تخت پادشاهي است ؛ هر چند كه به شهادت امام (ع) و اصحاب و انصار بيانجامد. شهادت امام (ع) در پرتو راه كار امر به معروف و نهي از منكر اسوه اي است جاودان براي رويارويي با ستم . اين اسوه هرگز به بهانه «عدم ضرر و عدم تأثير» از حسينيان و ره پويندگان حسين ساقط نمي گردد شهيد مطهري دراين باره مي نويسد:

«.. ممكن است كسي بگويد كه مرز امر به معروف و نهي از منكر آن جاست كه خطري در كار نباشد، ضرري به آبرو، جان و مال وارد نيايد، در اين جا بعضي از علماي اسلام و حتي بعضي از علماي شيعه كه از آنها چنين انتظاري نمي رفت ، مي گويند مرز امر به معروف و نهي از منكر عدم ضرر است ، نه عدم مفسده و بدين سان ارزش اين واجب الهي را پايين مي آورند... ببين امربه معروف و نهي از منكر را در چه موضوعي مي خواهي انجام دهي ؟ يك وقت موضوع كوچك است ؛ مثلاً كسي كوچه را كثيف مي كند، شما بايد اين جا نهي از منكر كنيد، حال اگر بدانيد براي اين نهي از منكر، آن شخص يك فحش ناموسي به شما مي دهد، در اين صورت اين كار آنقدر ارزش ندارد. يك وقت هم هست كه موضوع امربه معروف و نهي از منكر در اسلام ، از اهميتي بالاتر از جان ، مال و آبروبرخوردار است ؛ مثلاً قرآن به خطر افتاده است و با اصول مسلّم قرآني مبارزه مي شود،اصولي هم چون عدالت كه اصل و محور زندگي بشريت و هدف رسالت انبيا است ، يا مسئله اي چون وحدت اسلامي كه اسلام روي آن بسيار حساسيت دارد. در مثل اين امور نمي شود ديگر به بهانه خطر افتادن جان ، آبرو و مال ، امر به معروف و نهي از منكر را كنار گذاشت . بنابراين امر به معروف و نهي از منكر در مسايل بزرگ مرز نمي شناسد».

امام خميني (ره ) با درك اهميّت امر به معروف و نهي از منكر در برابر رژيم استبدادي پهلوي حركت انقلابي خويش را آغازنمود. در اين راستا امام نه تنها تقيّه را به عنوان يك مانع در برابر امر به معروف و نهي از منكر ارزيابي نكرد - مسأله اي كه در طول تاريخ تشيع با ارائه تفسيري خاص از تقيه به عنوان مانعي در راه امر به معروف و نهي ازمنكر متجلّي گشته بود ـ بلكه آن را در ادامه بحث امر به معروف و نهي از منكر مورد تحليل قرار داد كه توسط آن مي توان اصول دين و مذهب را حفظ كرد و از تفرقه مسلمين جلوگيري نمود:

«تقيه را از آن جهت جعل و تشريح كرده اند كه مذهب باقي بماند و اصول دين حفظ شود و مسلمين پراكنده گرد هم آيند و دين و اصول دين را اقامه كنند. ولي اگر اين امر منتهي به انهدام دين و اصول دين شود، تقيه جايز نيست و اين امر واضح و روشن است .»

ازاين روست كه امام قدس سره معتقد بودند: «در برابر بعضي از محرمات و واجبات كه در نظر شارع و متشرعه در نهايت اهميت است ؛ مانند انهدام كعبه و مشاهد مشرّفه و ردّبر اسلام و قرآن و تفسير دين به گونه اي كه مذهب را فاسد كنند غير اين ها». كه از احكام ضروري مي باشند تقيه جايز نيست .

امام با ارائه تفسيري انقلابي از تقيه از آن ، معنايي تنگاتنگ با امر به معروف و نهي از منكر ارائه نمودند و از آن دو به عنوان مكانيسم و مبنايي مهم در مبارزه سياسي با حكومت وقت بهره بردند. حميد عنايت در استفاده از امر به معروف و نهي از منكر به عنوان يك اهرم سياسي مهم در جهت به كارگيري آن درمبارزه سياسي به منظور اصلاح و بازسازي جامعه مي نويسد:

«.. اگر تشيع بناست كه خصلت سابق خود را به عنوان ايماني مبارز باز يابد، در تمام بخش هاي اجتماعي و سياسي زندگي دست به تعرض بزند و اين امر به معروف و نهي از منكر را به صورت قوي ترين عامل براي مبارزه جهت بازسازي جامعه اش درآورد.»

امام (ره ) با درك اين مهم ، فلسفه امر به معروف و نهي از منكر را اصلاح جامعه مي داند:

«همان طور كه هر شخص و هر فردي موظف است كه خودش را اصلاح كند و موظف است كه ديگران را هم اصلاح كند. اصل امر به معروف و نهي از منكر براي همين است كه جامعه را اصلاح كنند».

بر اين اساس امام حركت انقلابي خويش را از سال 1342 به منظور اصلاح جامعه آغاز كردند و مردمان را به مبارزه با بزرگ ترين منكرات (ظلم و استبداد، فدا شدن عدالت و...) دعوت كردند.

شهيد مطهري در اين باره مي نويسد: «نداي امام خميني (ره ) از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ واز ژرفاي روح اين ملّت برمي خواست . مردمي كه در طول چهارده قرن حماسه محمد، علي ، زهرا، حسين ،زينب ، سلمان ، ابوذر (ع) و صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسه ها با روحشان عجين شده بود، بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند.

علي (ع) را و حسين (ع) را در چهره او مي ديدند... مردمي كه سالها اين آرزو را ـ در زمره ياران امام حسين باشند ـ درسر مي پروراندند به ناگاه خود را در صحنه اي مشاهده كردند، آن چنان كه گويي حسين (ع) را به عينه مي ديدند و همين باعث شد كه به پاخيزند و يك سره بانگ تكبير بر هر چه ظلم و ستمگري است بزنند».

كاركرد سياسي امر به معروف و نهي از منكر عاشورا را نمي توان مربوط به زماني خاص دانست ، بلكه هم تأثير زماني كوتاه مدت و هم بلند مدت را داشته و دارد.