بازگشت

مقدمه


زندگاني انسان هاي آزاده به طور عام و حيات مسلمانان به صورت خاص و حيات و ممات شيعيان به نحو خاص تر و به گونه اي ويژه مرهون حيات پيشوايان دين و اولياي الهي است .

اما آنچه از منظر اين نوشتار مورد بررسي است ، تأمل در حيات سياسي آن رهنمايان دين و زندگي است . به عبارت ديگر: سنت سياسي ائمه هدا: اين است كه رهنماي انسان هاي طالب حقيقت در ميدان سياست باشند. در اين ميان قيام امام حسين (ع) ظرفي است لايتناهي كه سيراب سازي حيات انسان هاي آزاده و مخصوصاً حيات سياسي شيعه را از سال شصت و يك هجري تا كنون امكان پذير ساخته است .

توجه به ثمرات و كاركردهاي قيام امام حسين (ع) تلاشي در فهم بهتر و پوياتر ساختن فهم قيام حسيني براي طالبان حقيقت و آزادگان عرصه سياست خواهد بود، زيرا با در پيش روي داشتن نقشه و راهنماي حسيني ديگر عذر و بهانه اي براي فرار از حقيقت نخواهد بود؛ چنان كه مصعب بن زبير به زيبايي ، اشارت گر اين دقيقه است ، آن زمان كه امام حسين (ع) به دخترش حضرت سكينه و همسرخود مي گويد:

«لَم يَبق ِ ابوك ِ لابن حَرّة ٍ عذراً...؛ پدرت براي هيچ آزادزاده اي عذري باقي نگذارد.»

با توجه به مطالب مذكور است كه از كاركردهاي سياسي قيام عاشورا به نحوي خارق العاده مي توان دنياي شوره زار پر از عطش سياسي و اجتماعي را سيراب ساخت .

عاشورا حادثه اي است كه محدود به زمان و مكان نيست . پس طبيعتاً عاشوراييان نيز در ظرف زماني خاصي نمي گنجند. عاشورا تمام زمان و مكان ها را در مي نوردد و تمامي عاشوراييان را مخاطب مي سازد. طنين عاشورا در گوش زمان پيچيده است و تمامي مخاطبان خود را در هر دو جبهه (حق و باطل ) متوجه خود نموده است .

پس بايد در حادثه عاشورا و سازندگان آن تأمل و تحقيق كرد تا جوهره ، معنا و حقيقت آن روز به روز آشكارتر گردد. پس از آن ، كاركردهاي سياسي آن نيز نمايان و آفتابي خواهند گشت .

بديهي است كه شناخت و بررسي كاركردهاي سياسي عاشورا بسته و درگرو شناخت فضا و موقعيت و محيط سياسي اي است كه منجر به پديدار شدن حادثه عاشورا گشته است . به عبارت ديگر: بايد آن فضا و جغرافياي تاريخي را شناخت و در آن تأمل كرد تا اين نكته معلوم گردد كه جوّ و فضاي سياسي به چه صورت آلوده و فاسد گشته بود كه پيدايي حادثه عاشورا را لاجرم ساخته بود. ناگزير بايد پيشينه عاشورا را شناخت تا بتوان به كاركردهاي سياسي آن دست يافت . بايد فهميد كه عاشورا چگونه ضربه اي بود بر پيكر جامد و يخ بسته اقيانوس سياسي ـ اجتماعي جامعه آن روز كه منجر به ترك خوردن آن اقيانوس يخ بندان و تاريك و افشاندن نور حقيقت بر جامعه اسير و دست و پا بسته شد.

بايد دانست كه عاشورا در آن وادي ظلم و جهل چگونه هم چون سنگي بر دريايي بود كه باعث پديد آوردن امواج پي در پي آگاهي در ميان جامعه و توده ها بود. سرانجام اين كه بايد فهميد: عاشورا چه چيز يا چيزهايي را شكست ، اوضاع به چه صورتي درآمده بود كه عاشورا بايد آن اوضاع را تغيير مي داد و كاركرد صحيح را به محيط سياسي برمي گرداند.