بازگشت

دين و عزاداري


به طور كلي گريه ها داراي سرچشمه هاي گوناگوني هستند كه ما براي رسيدن به بحث گريه و عزاداري براي سيدالشهداء به عنوان مقدمه اين تقسيم بندي را ياد آور مي شويم :

1 - گريه بر خطا و اشتباه

وقتي انسان در مقابل خداوند قرار مي گيرد و اشتباهات خويش را به ياد مي آورد،براي بخشش و آمرزش آن ها به بالاترين مرحله توبه ، يعني گريه و انابه مي پردازد.

امام علي (ع) مي فرمايند:

«من بكي من ذنب غفرله ؛ هركس به خاطر گناهي كه انجام داده ، گريه كند،مشمول آمرزش قرار مي گيرد.»

و امام صادق (ع) با سندي از پدران خود از حضرت عيسي (ع) نقل مي فرمايند:

«طوبي لمن ...بكي علي خطيئته ؛ خوشا به حال كسي كه براي گناهي كه مرتكب شده گريه نمايد.».

2 - گريه تزوير و دروغ

وقتي برادران يوسف (ع) او را به بهانه گردش به صحرا بردند و به سبب حسادت اورا به چاه انداختند، سوي پدر كه برگشتند، پيراهن خونين او را به پدر نشان داده و در مقابل او گريستند. قرآن در اين زمينه مي فرمايد: (وجاؤوا اباهم عشاءً يبكون ) و در برگشت نزدپدر به گريه پرداختند. اما گريه آنان حقيقي و دلسوزانه نبود، بلكه گريه اي دروغين بود تا متهم نشوند..

3 - گريه شوق

شادي و شوق گاه در قالب خنده و تبسم و گاه در قالب اشك جلوه گر مي شود. گريه شوق يكي از جلوه هاي زيبايي احساس و دلدادگي ِ روحي انسان است . مادري كه پس ازسال ها فراق ، فرزند خويش را به آغوش مي كشد و عاشقي كه پس از فراق به وصال معشوق دست مي يابد، شادي و شوق خويش را بدون اراده با گريه ظاهر مي سازند.

وقتي جعفر بن ابي طالب از «حبشه » به مدينه برگشت ، پيامبر (ص) به استقبال اورفت ، «و بكي فرحاً برؤيته ؛ و از شوق ديدارش گريست .»

قرآن درباره برخورد روحي مؤمنان هنگامي كه وحي را مي شنوند، مي فرمايد:

(واذا سمعوا ما انزل الي الرسول تري اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق )؛ چون آنچه به پيامبر (ص) نازل شده بشنوند، مي بيني بر اثر آن حقيقتي كه شناخته اند، اشك از چشم هايشان سرازير مي شود.

و امام علي (ع) درباره شوق به بهشت مي فرمايد:

«من بكي شوقاً الي الجنة اسكنه اللّه فيها و كتب له امانا من الفزع الاكبر؛ كسي كه براي اشتياق ِ بهشت گريه كند، خداوند متعال او را در آن جا اسكان مي دهد و سند امان و مصونيت او از وحشت و اضطراب بزرگ قيامت ، مقدر مي كند.»

سپس امام به اشك ِ شوق ِ مؤمناني كه درباره آن ها و حقانيت آنان آيه نازل شده است ، توجه مي دهد و آن را مي ستايد.

4 - گريه رحم ، دلسوزي و غم و اندوه

در سال هشتم هجرت ، ابراهيم فرزند رسول خدا (ص) از دنيا رفت . پيامبر (ص) گريست . به حضرت گفتند: يا رسول اللّه (ص) آيا شما هم براي فرزند خود گريه مي كنيد؟ حضرت در جواب فرمودند:

«ليس هذا بكاء، انما هذا رحمة ، ومن لا يرحم لا يرحم ، اين گريه نيست بلكه رحمت است و هر كس رحم نكند، مورد رحم نيز واقع نمي شود.»

و نيز در همين باره آمده است كه آن كودك در آغوش پيامبر (ص) بود كه جان مي داد، حضرت خطاب به او فرمود:

«انا بك لمحزونون ، تبكي العين ، و يدمع القلب ، ولانتول ما يسخط الرب ؛فرزندم ! ما براي تو غمگين هستيم ، دل مي سوزد و چشم اشك مي ريزد، ولي ما چيزي راكه سبب نارضايتي خدا شود به زبان نمي آوريم .» اين سخنان شاهدي محكم بر اين نكته است كه هنگام غم ، به طور طبيعي قلب مي سوزد و اشك از ديدگان جاري مي شود.بنابراين سوختن در فراغ دوستان و يا خويشان امري فطري است كه درجات آن متفاوت است . قرآن وقتي داستان مؤمنان مجاهدي را بازگو مي كند كه رسول خدا (ص) به سبب عدم توانايي مالي از اعزام آنان به جبهه جنگ خودداري كرده بود، مي فرمايد:

(تولوا و اعينهم تفيض من الدمع حزنا الا يجدوا ما ينفقون )؛ آنان در حالي كه بر مي گشتند، اشك از چشمانشان جاري بود كه چرا چيزي براي انفاق در راه خدا نيافته اند.

بنابراين گريه امري فطري و طبيعي است كه نمي توان كسي را به سبب آن سرزنش نمود، مگر اينكه گريه در جايگاه خودشان نباشد. افزون بر اين ها كسي نمي تواند شيعيان را به دليل سوگواري بر امامان خويش سرزنش نمايد، زيرا گريه سابقه اي ديرينه دارد.